سیمای داکتراکرم عثمان درآیینه تاریخ!
شاعری می فر ماید :هر آنکو ندارد نشان از پدر- حرامزاده خوا نش مخوا نش پسر

آقای داکتر اکرم (عثمان) دکلمتور وداستان سرای مشهورافغا نستان که درعشرت سرای دربار سلطنتی ,قبل ازچیره شدن شب زفاف , درشکم کنیزه یی پرورش یافت , درست بعد از عقد نکاح وی, با یکی ازسران در بار سلطنتی, در سال 1316حضور خویش را به حیث پسرغلام فاروق خان عثمان به نمایش گذاشت. سو گمندا نه که فلک، در آن ایام سر نوشت غم انگیز (کنیزه )هارا دردربار سلطنتی چنین رقم زده بود.

خشت اول گر نهد معمار کج تا سریا میرود دیوار کج

برحکم شها دت تاریخ , غلام فا روق خان عثمان وپدرکلانش سپهسا لار عثمان خان از جمله افرادی بودند که به حیث عمال وجوا سیس انگلیس نقش نهایت تبهکا رانه , خرا بکا رانه , شیطنت آمیز وجهنمی را برای چیره سا ختن شبستان تاریخ در سر زمین افغا نستان , برای درهم شکستن وواژگون ساختن جنبش اما نیه وسقوط مترقی ترین نظام وقت, شاه اما ن الله غا زی , با معیت خا ندان مجددی از جمله صا دق مجددی ومعصوم مجددی ایفانمودند . بر روال داوری های معتبر و حا کما نه تا ریخ اکنون با نجات صفحات زرین تاریخ که از دم ساطور سا نسور حا کمان وقت نجات یافته است , کا رنامه های خا ینا نه خا ندان اکرم عثمان درلای آفتاب تا بان حقیقت ,هو یدا گشته است, چنا نچه در برگه های از تاریخ معتبرافغا نستان چنین میخوا نیم :(1) برخی از علما به رهبری قا ضی عبد الرحمان خان پغمانی قا ضی القضات برحال که از نزدیکان نو رالمشایخ بود علیه نظام اما ن الله خان دست به تحر یکاتی زده وبا صدور فتوای کفر علیه اما ن الله خان عازم پکتیا گر دیدند,که فردای آن جر یده افغان در شماره مورخ 21 میزان 1307 تحت عنوان عصیان محمد صادق مجددی خبری را به نشر سپرد،مبنی بر این که صا دق مجددی همراه با برادر زاده اش ویک عده اشخاص دیگر که برای بغاوت به جنو بی میر فتند گرفتار شدند که در جمله افراد سر دار محمد عثمان خان نا ظم دارالعلوم عر بی پسرش سردارغلام فاروق خان عثمان ( پدر اکرم عثمان )نیز شا مل بودند که بر اساس حکم دیوان حرب حکم اعدام مجددی ها وحبس محمد عثمان خان وپسرش غلام فاروق خان عثمان صادر گر دید .

گفتنی است که غلام فا روق خان عثمان , پدر داکتر اکرم عثمان در راستای تو طئه انگلیس وبر اندازی نظام شاه امان الله خان واستقرار نظام فر ما یشی استبدادی وعقبگرای تاریخ ,یعنی نادر خون آشام نقش قا طعانه داشت . چنا نچه در ازای خیا نت خویش علیه شاه اما ن الله خان , تا مدارج مقام ولایت هرات , رئیس تنظیمه مشرقی ووزیر داخله دست یا زید و در عهد زما مداری شاه محمود خان , به تدریج به پلکان قدرت ارتقا نمود.

به قول معتبر آقای عبدالحق واله (2) : اعليحضرت ( امیر حبیب اله خان ) چندين پسر از چندين زن داشت كه بزرگترين آنها سردار هدايت الله نام داشت و معين السلطنه بود و او از مادر تگابي بود كه نواسه‌ي محمدعثمان خان سپه سالار و خواهر غلام محمدخان فرقه مشربود.
معين السلطنه فاقد جاه طلبي و مخالف سياست امان الله خان بود؛ چنانچه يكبار با سردار محمد عثمان خان پدرسردارغلام فاروق خان عثمان( پدر کلان وپدر اکرم عثمان) و دامادش محمد صادق مجددي به خانه‌ي بزرگ جان حضرت به كوهدامن رفت و در آنجا با حبيب الله ( کلکا نی )مذاكره كرد .او در یک تو طئه حبیب الله کلکا نی را با پرداخت ده هزار افغانی ویک تفنگ ما مور ساخته بود تا شاه اما ن الله خان را به قتل بر ساند ؛ ولی زما نی که حبیب الله کلکانی شاه اما ن الله را در جشن پغمان دردندانه‌ي اسپ دواني ديد، حيفش آمد كه جواني به آن زيبايي را از ميان ببرد. از اين سبب تفنگ و پول را به سردار هدايت الله خان مسترد كرد.

او يك دوره در ارگ وبعد در منزلش واقع چارراه ملك اصغر نظربند بود، ولي امان الله خان بعدتر براو مهربان شده آزادش ساخت. سردار هدايت الله خان فكر مي كرد كه بحيث پسر كلان پادشاه حق سلطنت از آن اوست. برعلاوه با سرداران ديگر مخالف سياست هاي امان الله خان بودند. درين مفكوره معين السلطنه، سردار محمد عثمان خان و دامادش محمدصادق خان مجددي با او شريك بودند. 
وقتي امیر حبيب الله ( کلکا نی )پادشاه شد، به سردار عنايت الله خان معين السلطنه اجازه داد با خانواده اش به ايران برود؛ ولي سردار هدايت الله خان و سردار محمد عثمان خان را به جرم خيانت به برادر و ولينعمت شان اعدام كرد. 
وقتي امیر حبیب الله خان کلکانی دو نفر محكوم به اعدام را به گلخانه‌ي ارگ نزد خود خواست، به سردار هدايت الله خان گفت: «تو به برادرت چه كردي كه با من كني؟ و به سردار محمد عثمان خان ( پدر کلان اکرم عثمان )اظهار داشت كه: «تو سالها نايب الحكومه‌ي امان الله بودي و به او نمك حرامي كردي و جزايت اعدام است.»

عا قبت گرگ زاده گرگ شود گر چه با آدمی بزرگ شود

( گلستان سعدی )

آقای داکتر اکرم عثمان با پیروی از خط اجدادی اش بدستور سازمان استخبا راتی سا واک که در جریان تحصیل در ایران به عضویت آن گرویده شده بود , در زیر سایه جنبش تر قیخوا هانه حزب دمو کرا تیک خلق افغا نستان با پو شیدن ما سک عوامفر یبا نه وبا ادای بیطرفی وعضو غیر رسمی محفل وا بسته به گرو هک مشکوک ,خزیده, تاریخ زده وهویت با خته گان آن حزب, چون شیاد بینظیر تاریخ سلیمان لایق, بارق شفیعی ,قدوس غور بندی, همطراز وهمر کاب گر دیدودر تمامی اقدامات شیطنت آمیز دوره های پر تلاطم سیا سی علیه حزب وشخصیت های طراز اول آن گویا به حیث "شخصیت مستقل وبی طرف ! ) با فعا لیت های اطلاعاتی ,همواره دست به توطئه زد . وی در مراحل آغازین انقلاب ثور در اوج بیدادگری وجنایات باند حفیظ الله امین با آنکه از جمله گرگ زاده گان در باربشمار میرفت بو سیله دستان نا مر ئی مورد سفارش مقا مات واقع شد , مورد تفقد حا کمان وقت قرار گرفت ودست به اعمال جا سوسی زد , تا آنجا که برای حصول میراث چپا ول شده پدری اش حتی بر برادران نا تنی خویش نیز رحم ننمود وبر خی ایشان را روانه زندان وبرخی از ایشان را از کشورمتواری نموده وخودبا حصول جیفه دنیاکه از دا رائی وخون ملت تراکم یا فته بود , با عیش وعشرت تحت سا یه حمایت رژیم وقت به حیث یکی از مهره های فعال آن رژیم ایفای نقش مینمود. چنا نچه تا همین اکنون در دل برادران وخا نواده آنها کینه یی فراموش نا پذیر را پرورش داده ومورد تنفر همیشگی آنان قرار دارد.

داکتر اکرم عثمان که امروز بطرز شگفت انگیزوتغا فل جا هلانه وگم ساختن "پل پا " علیه حزب دمو کرا تیک خلق افغا نستان وفر زندان را ستین آن حزب قلم فر سایی نموده وانبار از اتها مات نا روا وکلمات هرزه ,با زاری , مستهجن وقبیح واوبا شانه را برغم خدمات شا یا ن آن حزب ورهبران آن نثارش مینماید, در مراحل مختلفه بویژه درعصر حا کمیت شهید داکتر نجیب الله با همرنگی با جا معه سیا سی وقت , به حیث یکی از مهره های مهم رژیم وقت یعنی قونسل افغا نستان در شهر دو شنبه پا یتخت تا جکستان وکاردار سفارت افغا نستان درحقیقت درنقش سفیر درتهران احراز مو قعیت نمود. وی بطوراعجاب انگیز بدون فهم , تخصص وسوابق دیپلو ما تیک بر خلاف اراده وخواست وزیر خا رجه وقت آقای عبد الوکیل , وبه قول یکی از کا رمندان بلند پایه ریاست اول امنیت دولتی که بخش سفارت خا نه های خا رجی رادر وزا رت امنیت کار مینمود , به لطف سا زمان استخبا راتی ( کی گی بی ) به غرض پیشبرد وظیفه خاص حتی خلاف تما یلات مقا مات ایرانی به حیث کا ردار در سفارت تهران دیسا نت گر دید . چنانچه در این رویکرد آقای وحید مژده نویسنده وژورنالست معتبرکشور مینگارد (3): دولت کابل تصمیم گرفت تا اسدالله کشتمند را که روابط بسیار نزدیک با ایران داشت از سمت شارژدافیر در تهران برکنار نماید وبه جای وی (داکتر اکرم عثمان) یک کمونیست )با سابقه را به این سمت منصوب کند. 
وقتی این موضوع به وزارت امور خارجهء ایران خبر داده شد ایران از پذیرفتن وی وحتی دادن ویزه به او خود داری نمود... بالآخره پس از هفته ها اصرار از طرف کابل موجب شد تا به اکرم عثمان ویزای ورود به ایران داده شود، ولی ایران براین موقف خود پافشاری داشت که وی را به حیث مستشار وزیر مختار (شارژدافیر) نمی پذیرد.
فرقانی یکی از مقامات وزارت امور خارجهء ایران در دیدار با یکی از مقامات وزارت خارجهء رژیم داکتر نجیب الله در تهران گفت: در رابطه با آقای داکتر محمداکرم عثمان باید بگویم که ما موصوف را به حیث شارژدافیر به رسمیت نمی شناسیم به همین سبب ما نمی خواستیم که او به ایران بیاید، اما پا فشاری های زیاد شما سبب شد تا وی را منحیث مستشار نه مستشار وزیر مختار بپذیریم.

گفته میشود با آنکه اکرم عثمان از جمله تحصیل کر دگان ایران بود ,اما مقا مات ایرانی در آن زمان اصل سر نخ های وا بستگی خصوصی اکرم عثمان را بخوبی درک نموده واز پذیرش وتحمیل وی به حیث شارژدافیر آنکشور اجتناب میورزیدند که بعداً در یک رویکرد جدا گانه وبا تغیر سناریوی سیا سی حوزه منطقوی نقش داکتر اکرم عثمان در اصل بازی سیا سی بر جسته شده وسوا لات بی پاسخ را , پاسخ می دهد؛ در عدم تما یلات مقا ماتی ایرانی نسبت به داکتر اکرم عثمان میتوان چنین استنتاج کرد که از یکسو پیشینه های عضویت وی در سازمان سا واک به حیث دشمن تاریخی جمهوری اسلامی واز سوی دیگر قرابت ووا بستگی کنونی وی به سازمان ( کی گی بی ) , مقا مات ایران را از پذیرش وی بر حذر مینمود .

اری ؛ در نتیجه کا وش ها وپژوهش های استخبا راتی که به همت کا رمندان مسئول حوزه استخباراتی افغا نستان صورت گرفت، بعد ها معلوم گر دید که این آقای اکرم عثمان , این چهره گگ معصوم( !) بعد از تغیير نا فر جام سیا ست شوروی در افغا نستان وتما یل مقا مات کر ملین برای انتقال قدرت برای مجا هدین وتغیر حا کمیت در کشور, در پی ریخت مقدمات فرو پاشی رژیم داکتر نجیب الله در پی پلان های مشترک استرا تیژیک ( رو سیه – ایران ) بخاطر تسریع سقوط حا کمیت نجیب الله , دست به انتقال سلاح از ایران به حزب وحدت اسلامی وجمیعت اسلامی زد وبه حیث مجری بر نامه های استخبا رات اجنبی, فعا لیت های ویرا نگرانه را به پیش میبرد. (4)

بر قول مسئو لین استخبا راتی افغا نستان , آقای اکرم عثمان مجری مشابه چنین بر نامه ها در تا جکستان وانتقال سلاح برای مجا هدین شمال نیز بود .

امروز که حدود بیست سال از سقوط نظام وا بسته به حزب دمو کرا تیک خلق افغا نستان سپری می گردد , این دلقک عوا مفریب در یک چهره مضحک تجسم یا فته وبا نا سازگاری علیه رژیم وقت وتبا رز کینه وخصم بی پا یان , با تمام نمک حرامی ودون صفتی علیه حا کمیت حزب ورهبران صدیق ووطنپرستش اتها مات ,جعلیات واکاذیب نا روا را سر داده است, تو گویی که این آقا نه در مسند یکی از بلند ترین مقا مات دو لتی وقت بلکه به حیث نا ظر احوا لات سیا سی ایفای وظیفه مینمود .هرگاه از این آقا پر سیده شود که آیا شما در زمان تقرر تان در سفا رت خا نه های ایران وتا جکستان در کدام شیر خوار گاه بسر میبر دید که بدون تو جه به ما هیت ومضمون حزب ورژیم به حیث یکی از فعالترین مهره های اپراتیفی در بدنه رژیم قرار گرفتید واکنون در بساط زندگی غر بی چشمان شما گشوده شده است تا به عقب نگاه نموده وپسلگدی خویش را علیه رژیم ورهبران آن از جمله مرحوم ببرک کار مل مبارزووطنپرست پر شور ضد استبدادی وضد ستمگری های نظام های مستبد حوا له نمایید ؟

روشن است که امروزشما نه تنها در یک آمیزش جا معه غربی وهمرنگی با جر یا نات سیا سی این جا معه در یک چر خش درا ما تیک نه تنها در بعد سیا سی بلکه درعر صه دینی ومذهبی ودر مبارزه علیه ارزش های سترگ دین مقدس اسلام با روش دین ستیزی واسلام ستیزی میخوا هید تا برای خویش جا باز نموده وبر سبک گذشته های اجدادی وما موریت های گذشته تان احراز مو قعیت نمایید . چنانچه نویسنده مشهور ,جناب خواجه بشیر احمد انصاری باتو جه بر نگرش های مذهبی او, خطاب بر داکتر اکرم عثمان در جهت مدح وثنا نو یسنده مورد نظر اش می فر ماید : (5), آقای اکرم عثمان! به نظر من شما نباید نویسنده ای بد زبان و بازاری را تا این حد مدح می نمودند؛ کسی که پیامبر یکنیم ملیارد انسان را, دیو ، قرآن را سورۀ گاو و مسجد را خانۀ ابلیس نامیده است. جناب داکتر! آیا شما این عمل را کار فرهنگی می گویید؟ کسی که تا این حد در صدد تجریح مشاعر خواننده اش باشد پس شما چطور او را «پاکزبان» می خوانید. من می دانم که بی هنران اگر نتوانند کاری ارزشمند تولید کنند می روند تا مقدسات و یا عزیزترین الگو ها و سمبول های مردم را دشنام داده و به جهت اهمیت همان مقدسات و الگوها، خود را در دایرۀ توجه مردم قرار دهند. ...دو رویی ، شخصیت انسان را در درون خودش می کشد. با روانی فرو کوفته و شخصيتی لرزان و دو چهره نمی توان «تهداب تفکر سنتی در کشور» را دگرگون نمود. وجود این حالت در انسان او را دو چهره بار آورده و شخصیتش را درون کوب می نماید.

با توجه با پیشینه های سیا سی وتشا بهات نوشتاری وگفتاری عنصر مسخ شده تاریخ ,سلیمان لایق وبا آنچه که در سیاه مشق های اخیر داکترم اکرم عثمان بویژه رمان " کوچه ما "تسجیل یافته است , آهنگ های آشنای را به سرایش کشیده است که پیوسته بو سیله گروهک خزیده در حزب دمو کرا تیک خلق افغا نستان ( لایق ـ بارق ـ قدوس ) به صدا در آمده است .اکثر تحلیلگران سیا سی به این اعتقاد هستند که اکثر صفحات این کتاب تراوش بی پا یان عقده های خوا بیده شیاد تاریخ سلیمان لایق است که بعد از رخت بستن اعتبار سیا سی اش در میان اقشار روشنفکری افغا نستان , از حلقوم اکرم عثمان به علت زهر پاشی های کینه ورزانه به چکیدن می آغازد . بطور نمونه برغم اسناد معتبر در پی دسیسه قتل میر اکبر خیبر شهید بو سیله پا رتیزان های حزب اسلامی گلبدین حکمتیار , این آقایون به انحراف افکار عامه مبادرت ورزیده وبه دفعات مرحوم ببرک کارمل رادر این خصوص بطور پیهم به نشانه می بندند. باید گفت که این اتها مات که مقا صد چند جا نبه را احتوا مینماید وگر دا ننده اصلی آن آقای لایق است ,درست پس از قتل مر موز دختر لایق , در یک انگیزه خاص دشمنی خا نوا دگی لایق, با پسرغیرتمند شهید میر اکبر خیبر, یعنی داماد سابق لایق , که ریشه در "خون "دارد,جا می یابد واین خود داستان طو لانی دیگر یست که بعداً تسجیل خواهد یافت .

برای تمامی رجال چپ سیا سی ,حب شهید میر اکبر خیبر به مثا به با زوی توا نای سیا سی ومعنوی مرحوم ببرک کار مل وهمچنان شیفتگی مرحوم ببرک کار مل نسبت به شهید خیبروایجاد خط قرمز میان شهید خیبر وگروهک مسخ شده , اظهر من الشمس است . ولی اینکه چرا لایق این حنجره رسای استعمار , تلاش مینماید تا بو سیله این عمال خزیده از این آشفته بازار فر صت سیا سی یا فته واز یکسوبا پرده گذاری بر رخسار شرمسارانه خود ,تیر دشمنی پسر مرحوم خیبر را از سوی خویش زدوده وآنرا علیه حزب ومرحوم کار مل سیر نماید واز سوی دیگر با دوستی های کا ذبانه وتبارز خون خواهی سیا سی خواهشات وی را ارضا نموده از تداوم کینه ودشمنی وی علیه خویش بکاهد, پیو سته به پرو پا گند های گمراه کننده در این خصوص مبادرت میورزد.

از سوی دیگربا توجه به قلب روُف ومهر بان مرحوم ببرک کا رمل, این سوال در ذهن هر خوا ننده ظهور خواهد نمود که گروهک خزیده ومسخ شده ( لایق ـ باریق ـ قدوس غوربندی ) که به مثابه ستون پنجم اولین افرادی بودند که چون مکروب ها ی کشنده و فر صت طلب , در آستا نه پیروزی انقلاب ثور علیه مر شد خویش ببرک کار مل وسایر همسفران دیروزخود دست به خیا نت آشکار زده, واو , حزب ویا رانش را از عقب خنجر زدند , وبا همدستی با حفیظ الله امین ایشان را از کشور تبعید نموده وبهترین وسر سپرده ترین پرچمدا ران اصیل را بدست دژخیمان امین سپردند که تا کنون حدود 2500 تن از همین رزمجو یان وطنپرست نا پدید میبا شند .در برابر چنین خیا نت باید این گروهک , از جمله اولین افرادی میبو دند که قبل از همه در نخستین روز ششم جدی در عصر حا کمیت مر حوم کا رمل ,به سزای اعمال نا مردانه شان می رسیدند , اما بر عکس نه تنها اینکه این گروهک نمک حرام مورد عفو واقع شدند بلکه بر کر سی های وزا رت خانه ها راه یا فتند وپیوسته امر ونهی صادر مینمودند ؛ .دراین تر فند چطور میتوان بر چنین انسان رحیم ,صبور وبزرگمنش اتها مات نا روا وغیر منطقی را حوا له داشت ؟ . باید اذعان داشت همین ها هستند که چون مار های زهر دار گاهی از آستین کسی وگاهی از گریبان کسی سر میکشندوزهرخود را میچکا نند.

درگذر گاه زمان , با زدایش گردوغبار , هر روز عظمت وبزرگی مر حوم ببرک کا رمل پیرامون تحو لات سیا سی و اجتماعی افغا نستان وتا سیس نظام تا ریخی بینظیر دولت در افغا نستان , نظام واقعی خدمت گذار مردم , نظام عدا لت , تقوا وپا کیزه گی برجسته میگردد.طور نمونه , برای مدت سه ده هه اخیر همه نا وگان های تبلیغاتی غرب , ارتجاع عرب ومخا لفین سیا سی مرحوم کا رمل, وی را مسئول ورود نیرو های شوروی در افغا نستان قلمداد می کرد ند ,چنا نچه امروز درست بعد از سه دهه مدا خلات وتجاوزات غرب در افغا نستان , ودرست پس از ویرانی کامل افغا نستان وبهر بر داری وسیع تبلیغا تی در این را ستا اخیرا کشور انگلستان , در پی علنی شدن آرشیف ملی خویش سندی را به نشر میسپا رد که دعوت کننده نیرو های شوروی در افغا نستان نه مرحوم ببرک کا رمل بلکه حفیظ الله امین بود (6) : {{...هیو کارتاسی مامور بلند پایه وزارت خارجه امریکا در تاریخ 20 دسمبر نگرانی خود را به کیلین مشاور سفارت شوروی در باره تقویت فعالیت اتحاد شوروی در افغانستان ابراز داشت که او در این باره با تعجب پاسخ داد و خواهش کرد که اوضاع را با اصطلاح "مدخله" تشریح نکند.

یک هفته بعد، ناوقت شام تاریخ 27 دسمبر سال 1979، کیلین ملاقات عاجل را با نماینده وزارت خارجه درخواست نمود و در حوالی نیمه شب پذیرفت شد. او یادداشت راجع به ورود قطعات محدود به افغانستان به اساس خواهش رهبری انکشور ( به نماینده امریکا) تسلیم نمود.

در تیلگرام وزیر خارجه پیتیر گارینگتون به سفارت انگلستان در مسکو گفته شده: " برخورد کیلین نسبت به معمول، بسیار عصبانی و نامطمئین بود".

کارینگتون نیز دعوت بعمل اورد " در هر مورد انها ( اتحاد شوروی) را باید به احساس ناراحتی و عواقب عملکرد شان مجبور ساخت"....

(طوریکه ثابت گردید، کمک اتحاد شوروی را رهبر افغانستان حفیظالله امین درخواست نموده بود که از طرف نیروهای خاص اتحاد شوروی به زودی بعد از اغاز عملیات به قتل رسانده شد... .}}

با ید بخاطر داشت که همین مرحوم ببرک کا رمل , با ارجهیت منا فع ملی در کشور,آماج قرار گرفت ودر آستانه تو طئه بر کنا ری اش بو سیله رهبران کر ملین وعمال داخلی به حیث رهبر "انتی سو یتست "ویا ضد شوروی لقب یا فت .

یقین کا مل داریم که در گذر گاه زمان واقعیات بیشتر در عقب پرده جنگ در افغا نستان بر ملا خواهد گشت.

گفتنی است که آقای داکتر اکرم عثمان , تا قبل از سیر تکامل فر هنگی در حوزه فرهنگ وادب در افغا نستان وتا قبل از ظهور امکا نات اینتر نیتی ونبود امکا نات رسانه یی ونشراتی وسلاح "نقد " پیوسته در خلوت آرام وبی پرسش, داستان سرایی مینمود اما در سال های اخیر زما نیکه در برابر قلم توا نای فر هنگیان کشور, خویشتن را با قلم شکسته اش عاجز ونا توان یافته , ضعف های ادبی , سیا سی واکاذیب ودورغ هایش "کف دریا " گشته وروابط مر موز وسوال بر انگیزش آفتابی شده به شیوه کا ملا جنون آسا وپا مال نمودن ارزش های نو یسندگی واخلاقی از مدارج خیا لی" بزرگ بینی "فیلسوف مآبانه خویش تا سطح یک انسان "ولگرد "وتا عمق یک گنداب تعفن بر انگیز سقوط نموده وبا واژه ها وکلمات نهایت با زاری حر یفان حوزه نقد خویش را به نشانه بسته ودست به ترور سیا سی بر جسته ترین نو یسنگان صادق , وطنپرست , پر آوازه وپر افتخار کشوراز جمله محترم ستر جنرال محمد نبی عظیمی, از جمله نا جیان جسور ودلیر شهر کا بل که چون دژاستوار تو طئه سا زمان یافته آی اس آی پا کستان , حزب گلبدین حکمتیار وبرخی ازافسران بلند پا یه دولتی را خنثی نمود وحزب ومردمان شهر کا بل رادر یکی از مقا طع خطیر زمان , در آستانه فرو پا شی نظام دمو کرا تیک در افغا نستان ,از شر این هیو لای وحشتناک نجات داد,زده است.

در فر جام , امید وارم تا این افسانه سرای خیالباف و کهنسال کشور بر نا ملا یمات ونا استواری های کنونی خویش نگاه ژرف نموده وبر قا بلیت خوانندگان وداوری ایشان اعتماد نموده ودرک نماید که دیگرتکه پاره های ابردروغ و عوا مفریبی نمیتواند جوهرحقیقت را مکدر نماید.

آقای داکتر ! به عنوان پا یان کلام ؛ باید به یاد داشته با شی که هر گاه امروزحا کمی نیست که اشخاص دروغگو ,مکار, حیله گرو توطئه گررا به علت خیا نت اوعلیه ولینعمت اش شاه اما ن الله غازی محا کمه واعدام نماید ,اما تاریخ زنده است تا چنین وجیبه را پیروز مندا نه انجام دهد وما به آن اعتقاد راسخ داریم .
نویسنده:داکترعمرپوپل
مأخذ:سایت وزین سپیده دم

 

 

 


جنایات سلیمان نالایق شیطان بزرگ در چهل سال گذشته 
----------------------
دوستان عزیز ورفقای عزیز خواهش میکنم از بنده آزرده نشوید ما وشما عزیزان زنده تاریخ کشور عزیز خود هستیم میخواهم حقیقت وحقایق مدت چهل سال گذشته که شنیده ام وچشم دید هایم است بیان دارم درسخنان ام صادق وجوابگو هستم.
ازشما معذرت میخواهم که نویسنده نیستم اگردر انشاواملا جملات سو اشتباهی میبینید معذرت   ام  رابپذیرید. 
نظر حدس وگمان ها نه بلکه به واقعیت این شیطان بزرگ سلیمان نالایق فرمان ازبین بردن داود خان را در مشارکت با امین صادر کرد( دا فرعون د ووژل شي!) وبعد از هفتم هفت ثور1357 یک ضربه بزرگ به پیکر حزب دیموکراتیک خلق زد وبا حفیظ الله امین میر غضب هم فکراش همدست شد وبعداً با امین میرغصب این شیطان بزرگ به طوتیه علیه رهبری حزب (شاخه پرچم) پرداخت وبعد به دستگیری باقی مانده رهبران وصفوف اعضای حزب اقدام کردن که به هزاران اعضای حزب دیموکراتیک خلق را به زندان انداخت وبه شمول محترم سالطان علی کشتمند وجنرال رفیع وجنرال قادر خان مرحوم وهم چنان از زنان حزب را ثریا جان عزیز وظاهره جان دامل عزیز خواهر عزیزم ودیگران راهم درزندان انداخته شد که تیرباران وهزاران انسان بیگناه دیگر هم تیر باران گردید که مقصری اصلی همین شیطان بزرگ سلیمان نالایق بود ودرآن زمان درمخفیگاه همراه رفقای عزیز هر یک رفیق ظهور رزمجو روانشاد امتیازحسن داکتر کریم بها داکتر شفیقه جان عزیز خواهرم وخانم خودم بادوطفل وخانم رفیق ظهور رزمجو دریک خانه نزدیک لیسه عسکری درآن شرایط مخفی بودیم که تا ششم جدی درآن جاه ویک جوان عزیز برادری سرمند به اسم زلمی ولی همراه ما بود.
بعد از ششم جدی باز دوباره این شیطان بزرگ سلیمان نالایق جاسوس به رهبری حزب دوباره آمد او دراصل درخانه پدری صبغت الله مجددی بدنیا آمده پدرش خدمت گزاری شیخ مشایخ مجددی بود طفلی که دردامان ام آی شش همان بزرگ شده حالا شما میبینید که درافغانستان همه کاره است این شیطان از وجود داکتر نجیب مرحوم استفاده های بزرگ گرد تاجای که شنیده بودم داکترنجیب مرحوم بعد از ازدواج بخاطر چندین بار جنگ و دعوا در معضر عام از حزب اخراج شده بود ودوباره توسط سلیمان نالایق به حزب آورده شده بود به این خاطر داکتر نجیب بسیار احترام به این شیطان داشت ودر اخر های سال 1361 رفت آمد نالایق وداکتر نجیب به دفتر رفیق نور احمد نور زیاد شد وبعد چندین ماه نظر به صحبت های داکتر نجیب که صدای شان دربیرون می آمد فهمیدم که غلت فهمی آن هم توسط همین شیطان نالایق وداکتر نجیب بین زنده یاد ببرک کارمل عزیز و نور جان به وجود آمده بود همه یک دسیسه به خاطری دور ساختن نور از پهلوی زنده یاد ببرک کارمل بود که سرانجام موفق شدن رفیق نور عزیز شکر حیات دارند میتوانید که از محترم سوال کنید ویک روز ناچار شدم آن هم درتپه شهدا رفته بودیم واولین بار اشک های نور جان جاری شد ومن برایش گفتم که نور جان یک بار مستقیم این رنجش که پیش آمده صحبت کنید همراه زنده یاد ببرک کارمل عزیز ولی برایم گفت همین شیوه کار است وحال همه چیز ناوقت شده وچند روز بعد معلوم شد که به صفت محصل به مسکو رفت همان روز 18 جدی 1362 زنده یاد ببرک کارمل در تالاری وزارت دفاع شش ساعت صحبت داشت ولی همان روز داکتر نجیب به میدان هوائی آمد وسوال کرد که ملگری نور کجا است ومن برایش گفتم که داخل طیاره است وداکتر نجیب داخل طیاره رفت فراموش کرده ام که چند دقیقه داخل طیاره بود وداکتر نجیب ازطیاره پاهین شد وطیاره پرواز کرد آن روز برایم عجیب یک روز بود درداخل حزب یک بازی جریان داشت برای کسی گفته نمی توانستم که گپ ازچه قرار است خلاصه میخواستم که رفقا خدا حافظی نمایم ولی رفیق داکتر صالح محمد زیری مانع رفتن ام شد و گفت دفتر ملگری نور را قفل کن وبه سکتریت من تا آمدن ملگری نور وظیفه اجرا کن همان بود تا دوسال به دفتری داکتر زیری عزیز اجرائی وظیفه کردم خلاصه این شیطان بزرگ اکتفا نگرد برای پلان های بعدی وبالا کشیدن داکتر نجیب شروع به فعالیت گرد که سرانجام درپیلنوم هفدهم داکتر نجیب بحیث منشی کمیته مرکزی حزب ارتقا کرد ودر دارلانشا بخش های که رفیق نور عزیز مسولیت داشت هم تشکیلات وهم عدل دفاع به داکتر نجیب مرحوم سپرده شد و بیست ششمین کنگره حزب کمونیست در مسکو دایر میشد که گرباچوف آن زمان ریس جمهور ومنشی عمومی بود در خفا ریگن وگرباچوف به موافقه رسیده بودند برای تغیرات درافغانستان و این نالایق از جد اش کرده هم شیطان بزرگ بود و به امر انگلیس ها جاسوس خاص ک ج ب شده بود و روس ها زیاد به او اعتماد داشتند و به زور آنها بود که بعد شش جدی هم دوباره بدون دردسر به رهبری حزب آمد او ارتباطی گرباچوف بود که سابق ریس ک ج ب بود وداکتر نجیب هم در زمان کاری اش در خاد روابط خاص با گرباچوف برقرار کرده بود و بین شان اعتماد قوی وجود داشت و به اساس همان اعتماد و پلان قبلی و گرفتن درس خیانت از استاد نالایق خود مانند امین از پُشت به حزب و زنده یاد ببرک کارمل خنجر زدند و با آوازه ها و... کودتا بزرگ گرباچوف ریگن را با زور ک ج ب بنام پلنوم ۱۸ به راه انداختند.با کمی تفاوت با امین میرغصب اینکه بخاطر حمایت بزرگ مردم و حزب شیطان بزرگ نالایق وگروپ داخلی و خارجی اش نتوانستند و موفق نشدند زنده یاد ببرک کارمل از بین ببرند. داکتر نجیب به حیث منشی عمومی حزب شد وچندی نگذشته بود که لوی جرگه ساختگی دایر وداکتر نجیب ریس جمهور شد و مشی مصالحه(ریگن گرباچوف)بنام ملی اعلان شد شما عزیزان اگاهی داشتید که مشی اصلی مصالحه ملی در درتیزس های ده گانه زنده یاد کارمل عزیز اعلان شده بود. وطرح دقیق بامسولیت و تضمین بین المللی خروج قطعات نظامی شوروی ازافغانستان در ژینو وجود داشت و بطور آغاز اولین حرکت در زمان رهبری زنده یاد ببرک کارمل شد و شش غند بزرگ قطعات نظامی اتحادشوروی به کشور خود برگشتن گرباچوف و ریگن از زنده یاد ببرک کارمل می ترسیدن و میفهمیدند که او شخص هوشیار و منافع کشور و مردم اش برایش مهم است و در فکر منفعت شخصی خود نیست و نمیتوانند او را فریب بدهند به همین خاطر مرحوم داکتر نجیب که فقط بخاطر تشنه گی اش به قدرت و خوردن فریب نالایق و گرباچوف پر قربانی و معامله بر سر مردم و کشور ما آورده شده بود وظیفه اول اش به انزوا کشیدن و بدون تضمین و حمایت بین المللی مردم و کشور را قرار دادن بنام ریس جمهور افغانستان بدون مسولیت امر گرباچوف ر اجرا کرد و تمام باقی قطعات شوروی را به کشور شان بدرقه کرد و با گرفتن چند تا اسکاد و اورگان و وعهده های باغ سرخ و زرد دل خوش کرد و حزب و مردم را در دام انها قرار داد . با پلان ریگن گرباچوف باید تا چند ماه حزب و مردم ما غرق میشدند ولی حزب و مردم ما دور از تصور شان و دور از تصور مرحوم نجیب که حزب را هیچ حساب کرده بود و فکر میکرد که همه چیز در چوکی ریاست جمهوری است و بدون ان زنده یاد ببرک کارمل هیچ نقش ندارد ولی به دستور زنده یاد ببرک کارمل حزب با مردم با تمام دشواری مقاومت کردند و همین بود که طوتیه جنگ در جلال آباد شروع شد واعضای حزب به بسیار مردانگی دفاع کرد.در ان هم نتوانستند کودتا تنی را سازمان دادند در ان هم شکست خوردند نالایق را وظیفه دادند تا با تاثیر اش سرداکتر نجیب سیاست ناب انگلیسی شان تفرقه را پیش بگیرد بنام قوم و زبان بنام خلقی پرچمی ستمی و در این کار رفقای نزدیک شان باند امین میرغضب که از زندان ها این جنایتکاران را رها کرده بودند و صاحب وزارت ها و صلاحیت ها ساخته بودند زیاد کمک کردند و بلاخره موفق هم شدند. داکتر نجیب که دیگر در چاهی که خودش به فرمان گرباچوف برای مردم و کشورش کنده بود فهمید غرق شده به دامن امریکا تقاضای کمک گرد وگفت که شما هرچه بگوید یکجا انجام میدهیم ولی اینجا بود که بوش پدر برایش جواب نداد وداکتر نجیب دراشتباه خود فهمید که غرق شد. نالایق این شیطان بزرگ برای ضربه زدن حزب چه پلان های انگلیس هارا که نبود تطبیق کرد بازندانی ساختن اعضای حزب و رفیق داکتر صالح محمد زیری عزیز وزنده یاد محمود بریالی عزیز دستگیر پنجشیری و کادر های نامدار حزب ، ضربه دیگر ازدست شیطان بزرگ پلان جنرال دوستم قهرمان بود برای نابودی افغانستان ونابودی داکتر نجیب که موفق شد یک روزی این شیطان بزرگ نالایق همراه منوکی منکل ازطرف چپ داخل دهلیز منزل دوم کمیته مرکزی شد وداکتر نجیب همراه محافظین وجپسر ازطرف راست داخل دهلیز شد ومیخواست به دفتری خود برود که این نالایق بالای داکتر نجیب صدا زد که استاده باش وداکتر هم استاده شد واین شیطان نزدیک شد وگفت داکتر نجیب خوست را قیام گرفتی وده ها طیاره را ازدست دادی ولی شمال ازدست رفته همه تاجک ها درقدرت است وداکتر همراه همین شیطان داخل دفتری خود شد این یک بم بود که به میدان انداخت این حرف های بنده و از این بی وجدان و منوکی منگل سوال کنید جواب بدهند آنروز چه گذشت و چه تصمیم گرفتند.چند روز نگذشته بود که آوزه افتاد جنرال دوستم قهرمان را میخواستن ازبین ببرند ولی جنرال دوستم خودرا به مزارشریف رساند که شما خبر دارید نتیجه چه شد و باز هم همین بود که در کمیته مرکزی در طعام خانه جار میزد که قوای دوستم را ما از مزار برای دفاع کابل خواستیم کادر های کمیته مرکزی هستند پرسان کنید . تابلاخره داکتر نجیب راه هم فراری ساخت و اخر با همان پلان این نالایق کثیف کشته شد نجیب اشتباه بزرگ را مرتکب شد که نتیجه اش کشور بدست کثیف ترین چهره های جهادی افتاد وهم چنان بنده دهلی نو رفته بودم ودرانجا شیربهادر چند بکس که همه دالر بود برای فامیل داکتر نجیب نداد و دزدید به این معنی که دزد ازدزد دزدید اگر دروغ است رد کند فتانه جان خانم داکتر نجیب و شیربهادر شاهد های زیاد زنده هستند و با جزیات میتوانند بگویند.همچنان این شیطان بزرگ در سن هشتاد سالگی هم از خدمت شیطانی خود بس کرده و با معاش دالری درکابل جنگ زبان را به هدایت انگلیس تطبیق میکند. 
با حرمت بابری

 

 

 

 

مطالب تانرا میتوانید به ایمل ادرس

ذیل ارسال بدارید

Email :

aqiqat1@hotmail.com

 


 

 
baztabehaqiqat.jimdo.com