نوشتهی محمد عثمان نجیب
خانی کرایی دیده بودیم وطن کرایی نه.
برو جان بیادر کلان های از گور بخیزان و محاکمهی شان کو که چرا با شما چنان کردند و همراه همهگی درگیر تان ساختند… دو نفر شان یعنی غنی بابای تان و کرزی کاکای تان هنوز زنده هستند، پوز شان را به خاک بمالید … ما غیر از شما نخبه های نادان با عام مردم شریف خود اعم از پشتون و تاجیک و ازبیک و هزاره و تمام اقوام محترم ساکن کشور نه تنها مشکلات نداریم که بسیار صمیمی هم هستیم و پیوند های خونی هم داریم…اما دشمن شما کلان نما هایی تمام اقوام می باشیم که تا توانستید خون مردم را مکیدید و حالا هم با هزارنوش و نعمت در خارج به سر میبرید… ما که در اجباری از نادانی های شما مجبور به ترک وطن شدیم.
پاسخ پرسش آقایی که در پیامگیر از من پرسش خشنی داشتند.
خانی کرایی دیده بودیم وطن کرایی نه
برو جان بیادر کلان های خوده از گور های شان بخیزان و محاکمهی شان که چرا با شما چنان کردند و همراه همهگی درگیر تان ساختند… دو نفر شان یعنی غنی بابای تان و کرزی آوای تان هنوز زنده هستند، پوز شان را به خاک بمالید … ما غیر از شما نخبه های نادان با عام مردم شریف ما اعم از پشتون و تاجیک و ازبیک و هزاره و تمام اقوام محترم ساکن کشور نه تنها مشکلات نداریم که بسیار صمیمی هم هستیم و پیوند های خونی هم داریم…اما دشمن شما کلان نما هایی تمام اقوام می باشیم که تا توانستید خون مردم را مکیدید و حالا هم با هزارنوش و نعمت در خارج به سر میبرید… ما که در اجباری از نادانی های شما مجبور به ترک وطن شدیم
دریک بخشی از نوشته های قبلی گفته بودیم که انگلیس پسا آغاز غروب آفتاب در سرزمین به قول خود شان سرزمین بی غروب آفتاب منطقه به طور دایم درگیر مخمصه های ارضی ساخت. انگلیس به آن هم اکتفا نه کرد، از یک قوم صد قوم دیگر جور کرد. یعنی اقوامی که در افغانستان وجود داشتند و با هویت مشترک اما با نام های متفاوت زندهگی داشتند به چندین قوم دیگر تقسیم کردند. چون سطح سواد در کشور و رهبری های آن زمان تا ۹۰ در صد زیر صفر بود فقط شمشیر قلدر حرف اول را میزد. لذا تا امروز امکان بحث منطقی از افغانستان منتفی است. مثلاً اکر لر و بر یک پشتون اند نیاز به ایجاد خط دیورند چی بود؟ اگر اتک وطن ما بود دلیل عمدهی واگذاری آن به پاکستان چی بود؟ آیا عبدالرحمان خان این بخش خاک افغانستان را کرایه داده بود…که هی میگوییم ۹۹ سال قرارداد بود. آیا پسا مرگ. عبدالرحمان که مقر به گرفتن کرایهی تا شانزده لک روپیه پول مروج زمان در سال بود، کس دیگری آن کرایه را تا امروز گرفت؟ ولا هر چیز کرایی دیده بودیم، وطن کرایی و ناموس کرایی را ندیده بودیم.
اما به قول فاروق وردک، حنیف اتمر و عبدالغنی احمدزی نواسه های عبدالرحمان خان آن بخشی از ناموس و وطن را که اسلاف شان کرایه داده بود به طور قطعی فروخته اند …پ س دنبال چی بودید که ملتذرا تباه کردید و بری ماندید و لری ها شما را به پشیزی هم نه خرید و یا بر عکس لری شما می بودید بری ها عین کار را با شما کردند.
دُرانی ها و غلجایی ها در گذرگاه تاریخ:
تاریخ نشانی می دهد که کسی به نام کاروی، با هویت کامل انگلیسی حاکم و صاحب صلاحیت و گماشتهی بریتای استعماری آن زمان پشتون ها را به سه گروه تقسیم کرده بود. او که در هند برتانوی حکم میراندچنین گهرباری داشت:
یک پشتون تقسیم در تجزیهی سیاسی انگلیس مساوی به سه پشتون.
اول: گروهی از قبایل غربی کوه های سلیمان که ساکنان افغانستان اند.
دوم: ابدالی ها.
سوم: غلجایی ها.
یادداشت من:
جستار ها و گفتار و نوشتاری که به دسترس همگان است ابدالی ها و غلجایی ها را دوگروه کلان تر پشتون ها معرفی می کنند.
« در مورد پیشوند غل و غر اختلافات دیدگاه های مؤرخین است گاهی غلجایی یا غلزایی و یا غرزایی ها یاد می کنند.» البته نخبه های شرور این قوم که از سواد اندک برخوردار نیستند… حتا نه می دانند که پسوند زایی کاملاً فارسی است . «زایید مادر مرا به راستگویی گفتا زاییدهی دامان زیبایی.»
یکی از تاریخ نگارانی که به گمان غالب خودش هم پشتون است و اثری به اسم جغرافیای افغان دارد توضیح می دهد:
( … بارکزایی ها، پوپلزایی ها، نورزایی ها، علیزایی ها، اچکزایی ها، الکوزایی ها و سدوزایی ساکنان مناطق جنوب و جنوب غربی افغانستان کنونی و عمده ترین شاخه ها از تنهی قبیلهی ابدالیست…).
و من فقط بخش هایی از آن کتاب دریافت کردم نه کتاب کامل آن را که تلاش برای به دست آوردن آن دارم.
گروه دوم:
همان غرزایی، غلزایی یا غلجایی ها متکی به توضیحات محترم حیات الله که در صفحهی ۱۲۲ همان اثرش توضیح داده و محتوای آن که به گونهی اتفاقی صبح روز یک شنبه ساعت ۸ و ۶ دقیقهی ۲۷ دسامبر سال ۲۰۲۰ یافتم اش…می نویسد:
قبیلهی غلجایی:
« … اقوام هوتک، توخی، ناصر، اندړ، ترهکی، علی خیل، سلیمان خیل، بریج، جدران، جاجی، کاکړ، خوستوال، خوگیانی، صافی، احمدزی، وزیر، اورمر، توری، ترین، شلمانۍ، لوحانۍ و گوندی را دربار میگیرد که بیشتر در ساحات جنوب و جنوب شرق کشور مسکن گزین اند…
ادامه دارد….
پاکستان و طالبان دروغ میگویند.
هوشدارید فریب نه خورید.
چند نصیحتی برای احمد مسعود رهبر جوان و جهان لرزان مقاومت:
هیچ نیازی برای باز کردن سر صحبت با شما ندارم. اگر فردا رئیس جمهور مملکت هم شوید و هزار سال هم در آن مقام تکیه زده باشید، چشم طمع برای نوازش خود ندارم و به دربار تان نه خواهم آمد مگر به خیر و فراخ ملت و وطن. این جا نه می خواهم تناسب زایی بکنم و افراد خوب و بد را برای شما معرفی کنم. نه این کار کارِ من است و نه در اختیار من.
مهم است در ذیل وظایف تان این نکات را به یاد داشته باشید.
۱- سیاست جهان بده و بستان است. هیچ گاه تا چیزی نستانده اید، چیزی نه دهید.
۲- سیاست جهان براندازی رقیب است ولوبا خنده و دوستی چنانی که غنی و کرزی کردند.
۳- سیاست وسیلهی ریا برای کسب اهدافی است که سیاست باز رسیدن به آن را ضروری میداند. لذا فریب ریا کاری های دوست و دشمن و داخلی و خارجی را نخورید.
۴- سیاست اژدهای هزار لبی است که باید با ده هزار چشم متوجه آن باشید، یک خطای محاسباتی حتا می تواند ۹۹۹ لب کُند و ناکار کارا سازد یا برعکس.
۵- سیاست هم الگو می دهد و هم الگو می گیرد و هم میفریبد و هم فریب میخورد، واه به حال سیاسی که فریب شیرین زبانی ها را بخورد. من باری در دفتر مقام وزارت دفاع خدمت مارشال فقید بودم که قرار بود با یک جمعی صحبت های خاص داشته باشند. معمولاً تلفن های شان نزد داکتر صاحب می بود، من و ایشان تنها ماندیم و ایستاد در داخل دفتر شان…از جیب خود یک موبایل را کشیدند…غالباً من و هر کسی را یا به رتبه یا به نام صدا میزدند…فرمودند …جنرال همی تلفنه گُل کنم … یک بچه را بتی که دور ببره … ای آمریکایی های … اگه تلفن مه ره گلام باشه گوش می کنن… من کمی لبخند زدم …. پرسیدند… چرا ….خنده داری …. عرض کردم صایب از دفتر تان، از موتر تان، از منزل تان چقدر خبر دارید… یک باره فرمودند…راست میگی ما بسیار بی غَوری کدیم… آرزو دارم …شما متوجه نکات قابل تأمل گفتار من شده باشید…..
۶- سوگمندانه پسا استقرار حکومت مؤقت دیگر چیزی به نام سیاست ومحرمیت و راز داری در جانب نیروی مقاومت وجود نداشت اما برعکس کرزی چنان شمرده کار میکرد که حد اقل شانزده تا ۱۸ سال ذبیح الله مجاهد را در منزل خود و منازل نخبه های پشتون نگهداری کرد…اما در جانب مقاومتی ها هیچ چیزی به نام محرمیت نه بود. لذا متوجه باشید.
۶- سیاست جهان ربودن هم پیمانان ضعیف است از پهلوی رهبر … رفتن چنان افراد بی غیرت که مهم نیست، اما آن چه را آنان با خود می برند و آلاینده گی های محرم را غبارآلود می کنند.
۷- انگلیس مادر سیاست جهان است، پاکستانی ها به شمول تازه مسلمان شده های شان فرزندان ناخلف انگلیس و هند برتانوی هستند، برای سیاست مدار پاکستانی غیر از منافع کشورش هیچ تعهدی و پابندی به تعهد ارزش ندارد. لذا هرگز به پاکستان و انگلیس باور نداشته باشید.
۸- طالب های افغانی شاخههای سوخت گرمابه های سیاست انگلیس و پاکستان و کشور های ذیدخل در افغانستان اند و نه تصمیم گیرنده اند و نه وفادار به تعهدات شان، متوجه باشید.
۹- سیاست مدافع پرچم ها و بیرق های ملی و کشوری اند. همه جهان، همه سازمان های سیاسی و خصوصی پرچم های خود را دارند. پرچم های ملی شان مادر پرچم های دیگر است. لطفاً همین لحظه حکمی صادرکنید و پرچم سه رنگ سیاه و سرخ سبز گذشته ی ما را به عنوان پرچم ملی اعلام کنید و پرچم مقاومت را در زیر سایهی پرچم ملی برافرازید. این گونه است که قلب شکستهی میلیون ها انسان را به دست می آوردید که طالب آن ها را شکست. و روح شهید بیرق در ننگرهار را هم همیشه شاد میداشته باشید.
-10 جبههی مقاومت در تحت رهبری شما از موقعیت خاص و اتوریتهی بلند بین المللی برخوردار است و در مدت کم حیثیت جهان شمول پیدا کرده و عامل آن نقش کاریزماتیک شما در چنان سن و سال در رهبری کاروان مقاومت است. لذا بر قوام آن کوشا باشید و هرگز به نام تفاهم به چیزی تن در نه دهید. اینان همه دروغگو ها اند. اگر حاشیه های قرآن های جهان را هم مهر و موم کنند، هدف شان حذف فیزیکی شما و از هم پاشیدن مقاومت است. جهان منفعت خود را می بیند. اگر شما شش ماه این کشتی شکسته و خسته و نزار را از قعر دریا تا کنار. ساحل ببرید که انشاءالله می بریدش. پس از آن میخ های ماندگاری اش به دست شما کوبیده خواهد شد.
۱۰- یا مردانه و بدون هر نوع جور آمد ظاهری رهبری جبهه را بگیر و درپیروزی و شهادت مثل پدر شهید و قهرمان بدرخشید و یا همین اکنون انحلال جبهه را اعلام کنید. زیرا هر گونه ملاقات با پاکستان تکرار تراژدی بیست سال اخیر و خدای نه خواسته سبب بدنامی شماست که در اوج نیک نامی رسیده اید…
۱۱- مهم تر از همه آن است که ما در سرزمین مشترکی به نام افغانستان زندهگی داریم. هیچ کسی قباله ی شخصی آن را به جیب ندارد، دیگران که داشتند آن را فروختند. پس جبهه ملی مقاومت را همان گونه که به ملت وعده داده اید و نیت دارید، جبههیی بسازید که هیچ فرد وطن دوست افغانستان از سراسر کشور بی دید رخسار خود در آئینه ی مقاومت نماند. ما شهروندان کشور اقلیت هاستیم که نخبه های معامله کَر همه اقوام ما را فریفتند. این امر تازه نیست جهان همین گونه است. دیدید که شهروندان و سربازان شامل جنگ های عراق و افغانستان دیروز در آمریکا مدال های دولتی شان را دور انداختند و از مردم جهان معذرت خواستند. ملت های بیدار چنین می کنند.
من تجارب بسیار کافی از مطالعه روی سازمان های استخباراتی و پلان ها آنان از شرق تا. غرب و از شمال تا جنوب جهان دارم. این جا روایتی را نقل و دوباره رسانی می کنم تا متوجه باشید که آی اس آی پاکستان حتا از ناموس خود برای کسب منافع جاسوسی تیر است. و فکر میکنم کرکتر اصلی روایت حقیقی هم اکنون در تقلای گویا آشتی انداختن شما با طالبان باشد…هوش دار…از ما گفتن بود و بس…
ز بس گفتم گفتی نماند در انبار گفتارم
یا من نادان گفتارم یا یار دانا نادان شده
چالش های پنهان پیش پای تو احمد مسعود بسیار انبوه تر و سنگین تر از آن اند که می خوانیم یا می شنویم و یا می بینیم و می بینند.
در کلان شهرها در کوچک شهر ها و در کلان نمایی های اکثریت خودی های وطنی، اندرونی، سیاسی، قدرت طلبی و انحصار گری هاست که درنوردیدن جادهی پر خم و پیچ راه غنی در بر هم زدن های صرف و صرف هویتی علیه احمد مسعود و علیه همه تاجیک تبار ها و فارسی گویان حتا پشتو گویان بی واسطه را سهل و ساده ساخته است، کار ساده یی هم نیست، آدم نما های هویت گریز و پابوس استخدام شدهی دربار های کرزی غنی همه چه درون دستگاه استبداد و توطئه و چه اعمال نفوذ پولی و سبوتاژ گرایانه در محلات زیاد اند که حالا به طالبان پیوسته اند.
پول و ثروت و تجملات ظاهری اکثریت تاجیک تباران و فارسی گویان را در منجلاب عشق به آن گیر انداخت که حتا آرمان گرایی سیاسی و مذهبی و خداباوری برخی آنان را از آنان گرفت چنانی که اطفال را با شیرچوش پلاستیکی می فریبند و پستان مادرش را فراموش می کنند.
من همان سخن بیست و چند سال پیش خود را تکرار می کنم که نخبه های پشتون در دل های شما تاجیکان می زنند و شما ها در انبار گِل الاغ های نخبه های پشتون. آنان کشور را بلعیدند و شما را در چهار نمره زمین هم مصروف و هم بدنام ساختند.
چنان موارد را بار ها نوشتم و اکثر مقامات رهبری تاجیک ها را گفتم و مانند من تعداد بی شماری فاقد صلاحیت اجرایی گفتند و نوشتند.
ما ها مصروف چنان بدبختی هایی بودیم که هر قدر به مقام تاجیک نزدیک می بودیم دیگران را مطابق سلیقه و مَیل خود مان مدیریت و حتا هدایت میکردیم، مهم نه بود که کی استیم و با کی مقابل استیم. فروعات و خود پروری و خود عاشق خود شدن های ما بود که تمایز و تشخیص منافع ما را هم زیر شعاع قرار می داد و می دهد چون آینده نگری نه داریم در نا به سامانی های امروز تاجیکان و پرا کندهگی های گویا رهبران تاجیک است که دیگر هرگز رهبری نه خواهیم داشت. نه مسعود با آن قدرت فکری و فطری تکرار می شود و نه مارشال فهیم با آن صلابت و قدرتی که در دوران کار داری و بی کاری و بازم کارداری تا خُفتن در بستر مرگ کشته شدهی خود علی الرغم اشتباهات داشت. اما هر یک ما ناگزیریم کشتی شکستهی هویت خود را که حالا در اولویت اکثریتِ سیاست مدار نما های تاجیک قرار نه دارد به ساحل بی غرق شدن در آب بکشانیم.
این جا بخوانید که. آی اس آی در پی چی است و چه گونه…