بخشِ اول.
پاسخی در چند بخش برای منتقدان و به خصوص آقای هیکل.
تجزیهی کشوری چیست؟
نوعی تصمیمی برای گسستن از ادامهی پیوستنِ بیمعنایی که مایهی دردِ سَرِ اهالی یک جغرافیای ارضی منتهی به تعریف های علمی تشکیل جغرافیاست.
عوامل تجزیه کدام ها اند؟
مهم ترین عناصری که سببِ تجزیهی کشور های مثلِ افغانستان میشوند، برتری خواهی، تبعیض، اقتدارگرایی انحصاری، نبودِ مساوات و موازات و انکشاف، نادیدهانگاری های ساختاری و اتنیکی جامعه توسط حُکَما، تحمیلِ اجباری مراودات و مناسباتِ طبقهی انحصارگر بالای همه ملت،به خصوص در کشوری که کثیرالملیت باشد، نادیده انگاری های عمدی قوم خاص از حضورِ اقوامِ دیگر در جغرافیای یک کشور، نبودِ راهکارِ عملی برای دولت ملت ساختنِ کشور، دزدیدن و قاپیدنِ سرمایههای ملی توسطِ یک قوم و رهبران از یک قوم خاص، ادعا های بلندِ برتری خواهی عمدی برای حفظ سکان مرکزیت قدرت، به نتیجه رسیدنِ اتباعِ یک کشور در ختمِ راه های کنارِ هم بودن.
عاملانِ تجزیه کی ها اند؟
عاملان تجزیه در هر کشوری بیشتر شخصیت ها و رهبر نما های یک قبیله، یک تبار، یک قوم، یک سیاستِ ضدِ همگرایی اند.
ابزاری که سببِ تجزیه میشوند:
توسلِ طبقهی حاکم به خشونت و تعدی برای ادامهی قدرت. استفاده از قوهی قهریه در سرکوبِ مخالفان، راه اندازی سیاست های استبداد، تجاوز، کشتار، چپاول و تعمیم سیاستِ دشمنانهی آشکار حتا رسمی زمین سوخته در کشور های مثلِ افغانستان. دست به دامان شدنِ طبقهی حاکم به اجانب و بیگانه ها در کمک رسانی آنان برای کشتار هموطنان و هم جفرافیایی شان. و در عوض انجام جاسوسی و تعمیلِ هدایاتِ نهاد های استخباراتی کشور ها در داخل کشور خود و زمینه سازی برای هجوم خارجی ها هم در اشغال و هم در دستبُرد سرمایه های ملی توسط خارجیها و استفاده های ابزاری از احساسات قومِ خودش علیه اقوامِ دیگر و تزریق اندیشهی برتری جویی در اذهانِ نسل های خودِ شان و تعریف داستان های ساختهگی و دروغ خود قهرمان سازی های خیالی یا دگر قهرمان سازی ها از تبارِ خود شان.
تجزیه خواهانِ جفرافیایی کیها اند؟
تجزیه خواهانِ داوطلب در هیچ گوشهی جهان وجود ندارند و تجزیه های ناگزیری هم بدونِ قربانی و مبارزات طولانی بدست نمیآیند. تجزیه خواهانِ جغرافیایی کسانی اند که با آگاهی از گذشته و حال و آیندهی زیستاری یک گروه ادامه دادنِ راهِ سفرِ زندهگی با آن گروه تبار یا قبیله را ناممکن میدانند. جدایی جغرافیایی از گروهی که تمامیتخواهی دارد و خود را کلتورِ خود را، زبانِ خود را، هویتِ خود را و خواست های خود را به هر طریقی و هر ترتیبی بالای بقیهی ملت تحمیل و در نتیجهی این کشمکش ها مانع ترقی و تعالی کشور و رفاه مردم حتا مردمِ عامِ خودش میشود بسیار مهم است. اما استمرارِ قدرت برای آنان اقتدار گرایان معادل آبِ حیات است که برای بقای خود هر جنایتی را انجام میدهند.
مزیت های تجزیهی جغرافیایی ارضی کدام ها اند؟
بزرگترین مزیتِ چنان تجزیه اختتام فشار های روانپریشانهی فکری و ذهنی اقوامِ تحتِ سیطرهی قبیلهگرا ها یا قدرتگرا هاست. در پی آن به کار اندازی برنامه های ساختار در تمام عرصه ها مطابق کلتور خود،خواست خود، برنامه های خود از آموزش و پرورش تا تسخیر قللِ بلندِ آرزو های نا تمام دیروز. انکشاف،رفاه اجتماعی، اعتلای سطح آگاهی، رشد اقتصاد، استخراجِ منابع،جلب کمک های خارجی، تصمیمگیری های مستقلانه و فراخورِ شأن خود شان و قبیله و دودمان و تبار شان و یا هم زبان های شان و یا هم سایر باشندههایی که زیر چترِ جغرافیای جدیدِ کشوری میآیند. البته در نتیجهی تجزیه الزامی نیست که همه افرادِ یک تبار حتمی باید با آن همصدا و همگام شده یا به آن بپردازند. این انتخاب داوطلبانه است، نه اجبار. مثلاً فارسی زبان های گردیز و لغمان و ننگرهار هرگز حاضر نیستند به مناطق شمال کوچ کنند. یا پشتون های فاریاب و هرات و کابل حاضر نیستند به یکتیا و ننگرهار و خوست بروند. چون آن جا ها بومی شده اند. اما در یکجا شدنِ شان با کشورِ جدید و همزبان ها و هم تبار های شان هیچ مانعی نیست.
تفاوت برخورد با بازمانده های یک زبان در جغرافیای جدید:
این امر بستهگی به سطحِ تعالی و کلتور کشور های جدید دارد. البته در ادامهی بخش های این مقاله به آن خواهم پرداخت.
آیا تجزیهی اجباری وطنفروشی است؟
چنان تجزیه ها تنها گزینه و راه حلی است برای پایان دادنِ رنج های طولانی مردمانی که نتوانستند کنار هم بیایند. اما وطن فروشی چیزی دیگریست که شاهانِ گذشتهی افغانستان بار ها وطن را فروخته اند و ما در بخش های بعدی به آن میپردازیم.
آیا زبان هم عامل تجزیه است؟
بلی. مهم و یکی از عواملِی که وطن را به تباهی کشاند. شما در بخش های توضیحات خواهید خواند که قبیلهگرایان چه ها با زبان فارسی نکردند.
آیا تجزیه ممکن است؟
بلی. ممکن است. اما سعی میکنم در پیوستار های این نوشته پاسخ های مقنع به این پرسش بدهم. من این جا در پی تعریف های کلی میباشیم که اهرم های ساختار شکن و ناگزیرِ اقداماتِ قبیله گران علیه دگر اقوام را بررسی و به آگاهی مردم برسانیم تا ذهنِ شان آگاه شود. از آن جا که آقای هیکل دوبار است پیرامون نظریاتِ من بابتِ تجزیه انتقاد میکنند و احتمالاً پاسخ مقالهی اولِ شان را نخوانده اند، من آن را دوباره رسانی کرده و در بخش های بعدی پاسخ ها را ارایه خواهم کرد.
( ۱۴۰۰ بهمن ۲, شنبه
تجزیه جرعهی زهرِ کُشنده است اما اجباری.