درگذشت نور احمد نور وداستان برده مصر

[][][][][]][][][][][][][][][]

نور احمد نور یک زنده ای نفرتبار ویک مرده ای طلایی !!

در میان ده ها چهره در میان صفوف حزب دموکراتیک خلق افغانستان هرگاه موفق شویم تا دو نفر اصلی که خیانت بس بزرگ را به جنبش،حزب،وطن ،جامعه وبلاخره آرمان های حزبی خود انجام داد فقط با جرئت میتوان به نقش حفیظ الله امین جلاد ونور احمد نور قصاب اشاره کرد!

هردو از وجوهات بسیار مشترک برخورد بودند وهردو به مرشد ورهبر خود خیانت کردند!!

فراتر از نقش خاینانه نور احمد نور در سازماندهی پلینوم هژده حزب وبرهم زدن چرخ تاریخ ولاجرم فروپاشی وسقوط حزب،دولت و افغانستان، او طی دو دهه ای اخیر مثل ماشین تریشل،نهضت داد خواه افغانستان را درو کرد واانرا از ریشه کشید!!

او هر در همه جا جوانه های جنبش ترقی‌خواه،پروسه های وحدت ،اتحاد،ایتلاف وجبهه ها را لگد مال کرد،ازنفس انداخت و به برکت خیانت های نور احمد نور امروز تعداد جزایر حزبی در افغانستان از رقم صد جزیره بالا است!!

نور احمد نور حزب مربوط به خود را به چندین پارچه تقسیم کرد و خود را در یک جزیره کگ کوچک که قایق ران آن شخصی به نام داوود رزمیار است اسکان بخشید!!

او فرصت های طلایی را برای احیای مجدد نهضت دادخواه افغانستان بیرحمانه آتش زد ونفاق پایان ناپذیری را در میان رهروان جنبش پدید آورد!

حالا بطرز غیر منتظره در برخی سیاه مشق ها میبینم که برخی ها بویژه مخالفین سیاسی دیروز اش بطور نهایت ریکارانه ودر یک مسابقه ای شرم آور در تلاش است تا با صدور پیام های تسلیت ،نعش او را دست کاری نموده وبا زورق های طلای آرایش داده واز وی یک مرده خوب وزنده ای بد جلوه دهند!!

آنچه که چنین شگرد ها،پاسخی در ذهنم تداعی بخشید عبارت است از داستان تاریخی سینوهه برده ای بی آزار مصر که شباهت کامل باسرگذشت غم انگیز نور احمد نور دارد وقریب است تا بگویم تا خداوند همه فرعونیان را رحمت نماید،ما وبرده ها اشتباه کردیم ،رحمت،عظمت ،سخاوت وانساندوستی آنها را دست کم گرفتیم و اشتباه کردیم!!

خداوند گناه های مارا در مورد این قضاوت ها در خصوص فرعونیان ح د خ ا وفرعونیان مصر ببخشد!!

***

داستان جالب سینوهه و برده بی آزار

وقتی “سینوهه” شبی را به مستی کنار نیل به خواب می رود و صبح روز بعد یکی از برده های مصر که گوش ها و بینی اش به نشانه ی بردگی بریده بودند را بالای سر خودش می بیند، در ابتدا می ترسد، اما وقتی به بی آزار بودن آن برده پی می برد، با او هم کلام می شود.

برده، از ستم هایی که طبقه اشراف مصر بر او روا داشته بودند می گوید، از فئودالیسم بسیار شدید حاکم بر آن روزهای مصر.

برده، از سینوهه خواهش می کند او را سر قبر یکی از اشراف ظالم و معروف مصر ببرد و چون سینوهه با سواد بود، جملاتی که خدایان روی قبر آن شخص ظالم رانوشته اند برای او بخواند.

سینوهه از برده سئوال می کند که چرا می خواهد سرنوشت قبر این شخص را بداند؟ و برده می گوید: سال ها قبل من انسان خوشبخت و آزادی بودم، همسر زیبا و دختر جوانی داشتم , مزرعه پر برکت اما کوچک من در کنار زمین های بیکران یکی از اشراف بود. روزی او با پرداخت رشوه به ماموران فرعون، زمین های مرا به نام خودش ثبت کرد و مقابل چشمانم به همسر و دخترم تجاوز کرد و بعد از اینکه گوش ها و بینی مرا برید و مرا برای کار اجباری به معدن فرستاد، سالهای سال از دختر و همسرم بهره برداری کرد و آنها را به عنوان خدمتکار فروخت و الان از سرنوشت آنها اطلاعی ندارم، اکنون از از معدن رها شده ام، شنیده ام آن شخص مرده است و برای همین آمده ام ببینم خدایان روی قبر او چه نوشته اند

سینوهه با برده به شهر مردگان (قبرستان) می رود و قبرنوشته ی آن مرد را اینگونه می خواند:

(او انسان شریف و درستکاری بود که همواره در زندگی اش به مستمندان کمک می کرد و ناموس مردم در کنار او آرامش داشت و او زمین های خود را به فقرا می بخشید و هر گاه کسی مالی را مفقود می نمود، او از مال خودش ضرر آن شخص را جبران می کرد و او اکنون نزد خدای بزگ مصر (آمون) است و به سعادت ابدی رسیده است…)

در این هنگام , برده شروع به گریه می کند و می گوید (آیا او انقدر انسان درستکار و شریفی بود و من نمی دانستم؟ درود خدایان بر او باد …. ای خدای بزرگ ای آمون مرا به خاطر افکار پلیدی که در مورد این مرد داشتم ببخش…)

سینوهه با تعجب از برده می پرسد که چرا علیرغم این همه ظلم و ستمی که بر تو روا شده، باز هم فکر می کنی او انسان خوب و درستکاری بوده است؟

و برده این جمله ی تاریخی را می گوید که: وقتی خدایان، همه بر قبر او اینگونه نوشته اند , من حقیر چگونه می توانم خلاف این را بگویم؟

و سینوهه بعد ها در یادداشت هایش وقتی به این داستان اشاره می کند، می نویسد :

(آنجا بود که پی بردم حماقت نوع بشر انتها ندارد!)

 

 

======================================

محمدعثمان نجیب

آقای نور احمد نور ‌و  سفر بی‌برگشت با کوله‌بار سنگینی از درستی و نادرستی های کارکردی خیانت به ببرک کارمل، ‌ره‌برش:

پیش از همه، سکوت‌‌ دیرپای تارنگاشت‌های حزبی در مورد مرگ آقای نور بحث‌برانگیز است. 

مرگ را نه می‌توان پیش‌بینی کرد، آن‌گونه که نه می‌توان از آن گریز کرد. مگر ارزش مندی بینش های زنده‌گی در آن استند تا بدانیم که روزی رفتنی می‌باشیم و بن‌‌مایه‌های به جا مانده از ما و کارکردهای ما،‌ همان برایند ها و ‌فرایندهایی که از ما به‌جا می‌مانند. من، در یکی از نوشته‌هایی که هفت روز پیش بازتاب یافتند، از ره‌بران رده های گونه‌‌گون حزب و دولت پیشین، زیر رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان خواستم تا برای عبرت به آینده‌‌گان ‌و دانستن واقعیت های نه گفته شده، کاری بکنند تا راست را از دروغ جدا کرده و به تخمه های پسا ما راه روشن را بنمایانند. این ویژه‌‌گی دربرگیرنده‌‌ی همه باید باشد. زمانی که آگاه شدم، آقای نور احمد نور فوت کردند، به عنوان یک انسان و یک عضو حزب بسیار نگران و محزون شدم.‌ چون هر چه هم که خودی های ما بد کرده باشند، تنها خودمان نسبت به آنان سخت‌گیری داریم. مگر من هرگز راضی نیستم که حکمت‌یار یا یک اخوانی دگری که وطن را ویران کرد و سرمایه‌های ملی را دزدید و‌ یا یک تکنوکراتی که وظیفه‌اش تنها دزدیدن ‌و به میان آوردن شکاف‌های دشمنی قومی بودند،‌در باره‌ی رفیق نوراحمد نور یا یکی دگر از بزرگان ما سخن سختی بگویند. من از. زمانی که با حزب آشنا شدم، شناخت ره‌بران برایم ارزش‌مند بود. به غیر از انوشه یادها ببرک کارمل، مادر اناهیتا و محمود بریالی و‌ عزیز مجیدزاده، بیش‌ترین ره‌بری شاخه‌ی پرچم را در رده‌ی دفتر سیاسی یا منشی های کمیته‌مرکزی و اعضای تصمیم‌گیر کمیته مرکزی را دچار اشتباهات و خودبزرگ‌بینی ها شناختم. آنانی هم که به نوعی در دو راهه بودند، گاهی آب سرد یخ‌چاله‌های یخ‌بندان بودند و زمانی هم فوران آتش فشان سوزان، که در هر دو حالت به درد بخور نه بودند. من به عنوان یک جوانی با منشأ طبقاتی کارگر فقیر کشور، نسبت به حزب خودم بسیار باور داشتم. مادامی که تپش‌های قلبی خودم را در مبارزات هرچند کوتاه مخفی، ولی مرگ آفرین زمان امین به یاد می‌‌آورم و اشتباهات و نا‌توانی های پیوسته‌ی ره‌بران را ناشی از اختلافات میانه‌یی شان به خاطر می‌‌آورم و بی‌تفاوتی های شان را نسبت به سرنوشت کشور و‌هزاران عضو حزب و دولت زیر ره‌بری حزب و خیانت به ره‌بر به یاد می‌آورم، آن‌گاه حد اقل، آنان از سوی خودم آنان را بخشیده نه می‌توانم. به قول آقای صخره، صفوفی که ایشان آنان را تمسخر می‌کردند، هیچ کوتاهی برای رزمنده‌‌گی و تابنده‌گی‌ها نه کردند. مگر بیش‌ترین اعضای تأثیرگذار ره‌بری به همین پیمانه و زیادتر از آن درگیر خود منمی‌ها و بیش‌تر منش های قومی و تباری بودند که عمل پشتون بودن یکی از بنیادبرانداز‌ترین عوامل منش های شان. در کنارشان هم برخی غیر پشتون های دنباله‌رو، تا آن‌جا پیش‌رفتند که فاجعه‌ آفریدند و در کنار دکتر نجیب ایستادند و بر گلوی ره‌بر شان پا گذاشتند، تا از نفس انداختند شان. اگر شوروی در کنار زدن ره‌بر کار می‌کرد، کار خودش بود، اگر شوروی، بعدها ره‌بر را با تزریق سم دیر کشنده ترور کرد، کار خودش بود، اگر احزاب برادر از ره‌بر رو گشتاندند، کار خود شان بود. مگر آیا ایستایی در داخل کشور، برای انجام جلسه‌ی کودتایی زیر نام پلنوم و یک‌سره بر ضد ره‌بر قرار گرفتن و دکتر نجیب را بر صریر قدرت تکیه‌دادن، کار عاقلانه بود؟ آی این ره‌بری پا‌سیف که تحولات و روگردانی شوروی از ره‌بر را بهانه می‌آورند، توانایی بودن در کنار ره‌بر و مردم را تا زمان مرگ‌هم نه‌داشتند؟ نه می‌دانم، این ره‌بران ما کدام کتاب های سیاسی و‌ کدام تاریخ‌های مبارزات را خوانده بودند که چنین ترسو و جبون بودند. ببرک کارمل که هیتلر نه بود، فرار نه کرده بود، مگر فرمانده نزدیک امنیتی‌ اش خود و فامیل خود را قربانی ره‌برش کرد و به توصیه‌های هیتلر هم گوش نه‌داد که خانه‌واده اش را به مکان امن ببرد. اینان که نه تنها درکنار ره‌بر ایستاد نه شدند و به قول دکتر نجیب در سمتِ باد قرارگرفتند. بعدها اعضای خانه‌واده‌ی ره‌بر و‌ رفقای خودشا، از جمله انوشه یاد محمود بریالی را زندانی کردند. نتیجه‌ی آخر هم چنان شد که دکتر نجیب، دشنه‌ی تشنه به خون خود را به سوی شاگردان ناخلف ره‌بر نشانه گرفت. دکتر نجیب شاید آن‌گاه تاریخ عیاری ‌پادشاهی امیر حبیب‌‌الله کلکانی را از فرط دشمنی تاجیک و فارسی ستیزی نه خوانده بود، ورنه باید پسا قدرت گرفتن، به جای انحصار قدرت، همین خاینان حزب به ره‌بر را از دم تیغ می‌گذران و می‌گفت، شما که به ره‌برتان خیانت کردید، سزا‌وار زنده بودن نیستید. به هر رو، حزب ما، تاریخ‌چه‌ی درخشانی دارد که کنون و پسا نیم قرن، حتا دشمنانش آن را می‌ستاید. با این همه، حزب را چنان حزبی نیافتم که باید می‌بود. رده های پایانی مدام فداکار و‌ جان‌باز و رده های میانه تا بالا و بالاتر اگر همه‌‌ی شان نه، بل‌که اکثریت مطلق شان غرق در شأن و فرِ ظاهری و قدرت و غرق در لجن‌زار تکبر و غرور. اگر برخی این مقامات خود شان آدم‌های قابل حسابی بودند، فقط برای کسانی بودند که در‌حول و حوش خود شان پرسه می‌‌زدند و تملق می‌نمودند، برای فرزندان غریب و بی‌چاره گاهی استثنایی یگان بازِ بخت چاره‌یی می‌جست. به یاد داشته باشیم که این‌جا بحث من، بحث بهبود ظاهری و کلی رخ‌دادهای کار و‌ کارفرمایی در سطح کشور نیست. این‌جا بحث من همان است که اگر آتش‌‌گر آتش‌کده‌ی علم و دانایی و مسلک‌فهمی هم می‌بودی و کسی را نه می‌شناختی یا واسطه‌یی نه می‌داشتی، حمالِ گلخن حمام قدرت حزب و دولت ما بودی و بس. و اگر کسی را نه می‌شناختی یا به اصطلاح آن‌زمان با رفقای بالایی ارتباط و شناختی نه می‌داشتی، اثری بر تو نه داشت. این بی‌اثری در برابر تو چنان بود که اگر هوش‌های مکاتب فلسفی چپ را هم در تنها هوش خود می‌داشتی و بی واسطه می‌بودی، هیچ بودی و هیچ. اگر برای این قماش مردم، بخت و ‌طالع یاری می‌کرد، در صدی ارتقای شان از ده بالا نه بود. ولی نقص بدتر از این آن بود که رؤسای دفاتر، سکرتر ها و محافظان و نگهبانان مقامات، پاچه‌گیرهای بی‌مناعتی بودند که مه پرس. تناسب این خفت‌سرایی، تکبر رفتاری و دنائت ها در سطوح مختلف فرق داشتند.

مرگ آقای نور هم سبب خوشحالی ما نه شد. آقای نور با کوله باری از درستی ها و نادرستی و‌ خیانت به حزب و ره‌بر سفر بی‌برگشت کرد. روانش شاد باشد. در این میان، مگر بسیار اما ها ‌اگر ها را با خود برد. که می‌توانستند همه را سفید کرد بروند. مواردی که به عنوان یک لکه‌ی پاک نا شده‌ی سیاه در دامان شان ماندند. موارد زیر، بیش‌تر از همه این‌هاستند:

۱-«…نقش خائنانه نور احمد نور در راه اندازی کودتای داخل حزبی بنام پلینوم هژده علیه استاد اش فقید ببرک کارمل بسیار بالا بود…»

۲-«…نقش نور احمد نور درتغییر سیاست های داکتر نجیب وکشانیدن او در خط انتقام وکینه علیه هواداران فقید ببرک کارمل وبلاخره خصومت ودشمنی کینه توزانه علیه شخص داکتر نجیب که به تبعید نورمنجرگردید بسیار بزرگ وجبران ناپذیر است.نوراحمد نور در زمان حاکمیت فقید ببرک کارمل یک حلقه زیر زمینی سازمانی را در داخل حزب و دولت با بسیارمهارت شکل داده بود.۳-«…نوراحمد نوردربرنامه قتل گوهری از رهبران گروه کار واعدام رهنورد برای پوشش جنایت اش نقش بسیار کلان داشت.هدف از دسیسه قتل گوهری ایجاد تشنج در داخل حزب و برهم زدن پروسه وحدت با« گروه کار» بود.۴-«…همدستی نور احمد نور در قاچاق جواهرات وطن همراه مشاورین ارشد شوروی که بعدها اعدام گردیدند ،وجود فرکسیون داخل حزبی و برنامه قتل گوهری باعث شد تا فقید ببرک کارمل نور احمد نور را از همه صلاحیت ها عزل نموده و به حیث دانش آموز در ماسکو تبعید نماید…».

۵-«…به دستور نور احمد نور سایت بامداد تحت مدیریت محسن زاده ها این برده صفتان بی آزرم تمام مقالات وفوتو های مربوط به فقید ببرک کارمل را از آرشیف خود حذف نمود وبرای هیچ مقاله درین مورد اجازه نشر ندادند!!…».

۶-«…یکی دیگر از بزرگترین خیانت نابخشودنی نوراحمد نور برهم زدن وحدت و همبستگی ملی افغانستان وفرورفتن در منجلاب قومی است.گروه تبهکار نور نشان دادند که در جریان بحران شناسنامه های برقی و موضوع داکتر ناشناس در مورد پته خزانه تا چه حد در گنداب قومی غرق شده ومحیلانه حزب را درین خط می شکنانند!!…»

۷-«…هدف نور احمد نور از تحمیل وحدت یک شبه میان جناح خلق و پرچم در حزب مردم، ایجاد توازن قومی در حزب مردم بود…»

۸-«…بعد از وفات مرحوم محمود بریالی، نور احمد نور در نتیجه عملکرد و خیانت برخی چهره های تسلیم طلب که سنگ وفاداری فقید کارمل را در سینه میکوبیدند،در پشت پرده خزید وبا حصول صلاحیت های لازم ،از وجود نهضت میهنی وحزب مردم انتقام تاریخی خود را بیرون کشید.او بوسیله گروه اختاپوتی خویش بخش اعظم سازمانهای حزبی را فروپاشاند وجمع کثیری ازمبارزین وبطور اخص هواداران ببرک کارمل را از میدان مبارزه با صد ها ترفند بیرون ساخت.عجیب است که شبکه اختاپوتی نور احمد نور مثل گروه داعش که زیر بیرق اسلام پنهان شدند واسلام را لگد مال کردند،این گروه نیز زیر نقاب هواداری از فقید کارمل پنهان شدند ومکتب اورا متلاشی نمودند و علیه پسر فقید کارمل جناب کاوه کارمل سنگر گرفته،به چنین ترفند مضحکه آمیز وشرم آور ادامه داده وبا استخدام چند دانه آدم های برده در اتریش ،هالند وجرمنی بالای گرده های حزب گام میگذارند.این برده های فروخته شده نقش دسته تبر را برای گروه تبهکار نور ایفا میدارند!!…»

۸-«…با اینکه گروهک های خزیده نور ولایق در داخل حزب مردم سنگر گرفته اند،اما یقین دارم که صفوف رزمنده حزب به حیث حافظ وسپاهیان حزب شان به این گروه قسم خورده اجازه نخواهند داد تا دم چشم شان حزب شانرا به تابوت بگذارند؛

باور دارم که پرچمداران باردیگر در برابر آزمون سخت تاریخ قرار گرفته اند .آنها باید در همه جا بپاخیزند ونگذارند تا فرمانداران حزب شان وتیم اختاپوتی نور احمد نور دست به چنین معامله ننگین زده و روح شهدای حزب را در پولیگونهای پلچرخی ناآرام ساخته وجان حزب و زنده ها را باردیگر به خطر اندازند.

گفتنیست که جمع کثیری از باند امین باحلقات سیاه

ار تجاعی از جمله حزب اسلامی گلبدین در افغانستان همدست گردیده وبه حیث مهره های ارتجاع سیاه در پروژه های ویرانگرانه سرگرم دسیسه میباشند!!…»

پ.ن:

یادداشت‌های شماره‌بندی شده، از یک‌پژوهش من به دست آمده و من، این گزارشات را از سایت وزین بازتاب حقیقت دریافتم و مابقی، بخشی از دیدگاه و چشم دید های خودم اند.

یادداشت نگارنده: اگر گاهی هم رابطه‌ی آقای نور با دکتر نجیب برهم خورده باشد، سببش، دشمنی تیره و تار قومی پشتون غلزا‌یی و درانی بوده است. نه منافع حزب و مردم و دولت.

--------------------------------------------------------

 

 

 

 


نقش نوراحمد نوربرای سرکوب نهضت ترقیخواه
[][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][][]

بامرور فصل جنایت حفیظ الله امین دانش آموخته امریکا وجاسوس سیا برای سرکوب نهضت ترقیخواه وطن،دومین چهره جنایتکار وشیاد تاریخ که بسیار محیلانه وانتقام جویانه نهضت ترقیخواه را بالگد کوبید و آنرا پارچه پارچه تکه تکه ساخت دانش آموخته دیگر امریکایعنی نوراحمد نور است.
نقش خائنانه نور احمد نور در راه اندازی کودتای داخل حزبی بنام پلینوم هژده علیه استاد اش فقید ببرک کارمل بسیار بالا بود.هر انسان عاقل میداند که پلینوم هژده توسط نماینده سیایعنی گرباچوف وگروه رهبری داخل حزبی در کابل براه افتید وجاده فروپاشی حزب و دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان را بازکرد
نقش نور احمد نور درتغییر سیاست های داکتر نجیب وکشانیدن او در خط انتقام وکینه علیه هواداران فقید ببرک کارمل وبلاخره خصومت ودشمنی کینه توزانه علیه شخص داکتر نجیب که به تبعید نورمنجرگردید بسیار بزرگ وجبران ناپذیر است.
نوراحمد نور در زمان حاکمیت فقید ببرک کارمل یک حلقه زیر زمینی سازمانی را در داخل حزب و دولت با بسیارمهارت شکل داده بود.
نوراحمد نوردربرنامه قتل گوهری از رهبران گروه کار واعدام رهنورد برای پوشش جنایت اش نقش بسیار کلان داشت.هدف از دسیسه قتل گوهری ایجاد تشنج در داخل حزب و برهم زدن پروسه وحدت با« گروه کار» بود.
همدستی نور احمد نور در قاچاق جواهرات وطن همراه مشاورین ارشد شوروی که بعدها اعدام گردیدند ،وجود فرکسیون داخل حزبی و برنامه قتل گوهری باعث شد تا فقید ببرک کارمل نور احمد نور را از همه صلاحیت ها 
عزل نموده و به حیث دانش آموز در ماسکو تبعید نماید.
بعد از دوسال تبعید نور احمد نور دوباره به وطن برگشت،در وظایف پسیف حزب گماشته شداما مثل مار زخمی باهزاران کینه ،عقده و انتقام برای برپایی پلینوم هژده حزب ودسیسه برکناری فقید ببرک کارمل نقش استثنایی بازی نمود.او بعدن وارد آستین داکتر نجیب شد وباتداوم شیطنت و انجام خیانت های بیشمار دوباره توسط داکتر نجیب تبعید ساخته شد.نور در زمان داکتر نجیب که از جمله یکه تازان میدان سیاست بود، به تصفیه کاری گسترده وانتقام شدید از هواداران فقید ببرک کارمل در تشکیلات حزب مبادرت کرد.
سالهای بعد ازفروپاشی حزب و دولت، نور احمد نور که بارسنگین کینه ،خشم وانتقام را در سینه داشت، وارد تشکیلات نهضت میهنی در اروپا شد وجنبش نوپا را تحت نام نهضت میهنی ،نهضت فراگیر ملی, حزب مردم وحزب ترقی ملی افغانستان ،با هزاران مکروحیله پامال کرد.در آن هنگام در ابتدا جمعی کثیری از فعالان حزب نگرانی شانرا نسبت به نفوذنور در سازمان حزبی بیان داشتند ،باتاسف درین مورد مرحوم محمود بریالی با عاطفه حزبی در برابر نور برخورد کرد و اجازه داد تا این مار زخمی داخل بدنه حزب گردد که در نتیجه صد ها حزبی باشرف برسم اعتراض حزب را ترک گفتند.زمان نشان داد که آنها در پیشداوری شان در برابر نور احمد نور برحق بودند!!
بعد از وفات مرحوم محمود بریالی نور احمد نور در نتیجه عملکرد و خیانت برخی چهره های تسلیم طلب که سنگ وفاداری فقید کارمل را در سینه میکوبیدند،در پشت پرده خزید وبا حصول صلاحیت های لازم ،از وجود نهضت میهنی وحزب مردم انتقام تاریخی خود را بیرون کشید.او بوسیله گروه اختاپوتی خویش بخش اعظم سازمانهای حزبی را فروپاشاند وجمع کثیری ازمبارزین وبطور اخص هواداران ببرک کارمل را از میدان مبارزه با صد ها ترفند بیرون ساخت.عجیب است که شبکه اختاپوتی نور احمد نور مثل گروه داعش که زیر بیرق اسلام پنهان شدند واسلام را لگد مال کردند،این گروه نیز زیر نقاب هواداری از فقید کارمل پنهان شدند ومکتب اورا متلاشی نمودندوهنوز هم که علیه پسر فقید کارمل جناب کاوه کارمل سنگر گرفته اند،به چنین ترفند مضحکه آمیز وشرم آور ادامه داده وبا استخدام چند دانه آدم های برده در اتریش ،هالند وجرمنی بالای گرده های حزب گام میگذارند.این برده های فروخته شده نقش دسته تبر را برای گروه تبهکار نور ایفا میدارند!!
به دستور نور احمد نور سایت بامداد تحت مدیریت محسن زاده ها این برده صفتان بی آزرم تمام مقالات وفوتو های مربوط به فقید ببرک کارمل را از آرشیف خود حذف نمود وبرای هیچ مقاله درین مورد اجازه نشر ندادند!!
نور احمد نور با تشکیل گروپ اختاپوتی به سرکردگی خواجه محمد داوود راوش ، ولی محمد زیارمل و داوودکرنزی وچند نفر آدم های برده صفت در اروپا وافغانستان، حزب مردم وبعدن حزب ترقی ملی افغانستان را گروگان گرفت ودر نخستین کنگره آن به بوسیله فرکسیون باز مشهورمحمد داوود رزمیار انشعاب سنگین را بران تحمیل کرد وحزب را پارچه پارچه کرد.
نور به کرات از پروسه وحدت ها واتحاد ها تحت ترفند های مختلف جلوگیری کرد وجنبش نوپای افغانستان را به جزایر کوچک مبدل ساخت که تا همین اکنون کشور ما این رنج بزرگ را تحمل مینماید. کینه وعداوت نور در برابر نهضت باعث شد تا دوبار از پروسه وحدت با حزب متحد ملی جلو گیری شود.این نوراحمدنور بودکه به دستور سیا حزب مردم را وادار ساخت تا در کمپاین اشرف غنی عرق ریخته ،ازرژیم امریکایی تحت رهبری اشرف غنی دفاع نماید ودرفش اش رابرای همیشه لکه دار سازد.او به گونه ی حزب را در جنایت رژیم تروریستی اشرف غنی شامل ساخت!!
نوراحمد نوربوسیله شبکه اختاپوتی خود نهضت را هم در اروپا متلاشی ساخت وهم در افغانستان .او تاکنون باعث خیانت های بزرگ و تاریخی علیه نهضت چپ در افغانستان گردیده است.
آنگاه که بعد از سقوط طالبان شرایط جدید برای برآمد سیاسی نهضت ترقیخواه در افغانستان بوجود آمد وجنبش آهسته آهسته بویژه در زمان حیات مرحوم بریالی شکل می گرفت وباب امید را برای مبارزین وطن باز می کرد اما بعد از رحلت مرحوم بریالی حزب مردم که نقش مادر را در میان جنبش ترقیخواه ایفا میکرد بوسیله نور احمد نور وشبکه فرکسیونی اومتلاشی شد ،اعضای حزب به دلسردی کشانیده شدند واین سازمان پارچه پارچه ساخته شد.
دلیل اصلی انقطاب شدید نیرو هاونبود یک کانون واحد نیروهای ترقیخواه در وطن در بحران موجودرا،میتوان درخیانت نور احمد نوراین دست پرورده امریکا دانست!!
نقش خائنانه نوراحمد نور برای سرکوب نهضت بویژه بعد ازفروپاشی حزب وجریان برآمد مجدد جنبش بیش از داعش وطالب ومجاهد وهمه ارتجاع سیاه وامپریالیسم است.
نور این چهره خیانت کارتاریخ مثل اژدهاجنبش را بلعید ونابود ساخت وامروز نامی ونشانی از آدرس نیروهای ترقیخواه به ذره بین درافغانستان دیده نمیشود که یکی از دلایل عمده آن نقش بازدارنده وخائنانه نوراحمد نور است!!
یکی دیگر از بزرگترین خیانت نابخشودنی نوراحمد نور برهم زدن وحدت و همبستگی ملی افغانستان وفرورفتن در منجلاب قومی است.گروه تبهکار نور نشان دادند که در جریان بحران شناسنامه های برقی و موضوع داکتر ناشناس در مورد پته خزانه تا چه حد در گنداب قومی غرق شده ومحیلانه حزب را درین خط می شکنانند!!
گزارشات منابع موثق میرساند که هدف نور احمد نور از تحمیل وحدت یک شبه میان جناح خلق و پرچم در حزب مردم، ایجاد توازن قومی در حزب مردم بود.
یکی دیگر ازخیانت های نابخشودنی نور احمد نور عبارت ازین است که نور بعد از رحلت مرحوم محمود بریالی پروسه وحدت حزب مردم با سازمان سازا تحت رهبری محترم بشیر بغلانی را برهم زد وورود هم سازمان های همطراز را باحزب مردم بسته کرد!!
در حالی که هر انسان باشرف ووطنپرست میداند که هرگونه سکتاریسم وفاشیسم قومی خدمت بزرگ برای دشمنان افغانستان است واین مرض به تنهایی کافیست تا افغانستان را نابود نماید اما برای نور احمد نور ایجاد تضاد های ملی حربه ایست برای تحقق اهداف باداران امپریالیستی اش در افغانستان.
هواداران فقید ببرک کارمل طی سالهای اخیر فوسیل های بیجان مانند سلیمان لایق راکالبد شناسی کردند اما نوراحمد نور این مار کپچه را گذاشتند تا مکتب شانرازهر پاشی نموده وآنرا به ویرانه مبدل نماید.
آخرین تحفه نور به جنبش چپ نابود ساختن نام ونشان حزب بود .او اخیرن نام حزب ترقی ملی افغانستان را تغییر داد و یک نام ننگین وشرم آور را که از یک شرکت ساختمانی اقتباس شده است «بنام حزب آبادی» به پیشانی حزب نصب کرد وآنرا برای نسل های بعدی به میراث گذاشت که با این عمل خیانتکارانه، نه تنها خود جنبش را دفن نمود بلکه خواست تانامی از آن در افغانستان باقی گذاشته نشود!!
حال زمان آن فرا رسیده است تا نور احمد نور وشبکه اختاپوتی آنرا که نقش دانه سرطان را در حزب بازی مینمایند باید لگام زد وجنبش را ازگزند این گروه تبهکار وفاسد نجات داد!! 
هر مبارز اصیل ومتعهد به وطن شامل رزمندگان پشتون،تاجک ،هزاره ،ازبیک ،نورستانی ...وظیفه دارند تابخاطر دفاع از جنبش ترقیخواه وطن به دفاع برخاسته ونگذارند تاعناصر وابسته به استخبارات بیرونی مثل گروه فرکسیونی نور احمد نور نهضت ترقیخواه وطن را پامال نمایند!!
باید هوشیار بودواین دشمنان به کمین نشسته را افشا ساخت ونهصت را به حیث میراث بزرگ همه مبارزین اصیل وطن نجات داد!!
زنده باد افغانستان!!
پیروز باد جنبش آزادیخواه افغانستان!!
مرگ بردشمنان جنبش ترقیخواه افغانستان!!

 

 


قسمت بیست و سوم:
پناه محجوب آمیز نجیب الله درپس شبی به دفتر سازمان ملل متحد: 
هواداران نجیب الله از کودتای درونی رقیبان و مخالفان حزبی علیه وی و در جهت ناکامی پروسه صلح ملل متحد سخن می گویند، اما مخالفان او را متهم به خیانت و فرار از میدان رهبری حزب و حاکمیت قبل از تشکیل اداره انتقالی و انتقال قدرت در کشور می کنند. سترجنرال محمدنبی عظیمی ازجناح پرچم که جانبداران نجیب الله انگشت اتهام را به عنوان گرداننده ی اصلی کودتا علیه آخرین رهبر حزب دموکراتیک خلق و حاکمیت حزب بسوی او دراز می نمایند ادعا می کند که نجیب الله علی رغم اطمینانی که بروز 25 حمل 1371 (13 اپریل 1992) به او با حضور جنرال آصف دلاور رئیس ستاد مشترک ارتش و شماری از جنرالان دیگر در عدم خروج خود از کشور داده بود، نیمه شب به بهانه ی استقبال از بینن سیوان نماینده ملل متحد تلاش کرد تا مخفیانه از کشور خارج شود. وی می نویسد:«باور نمی کردیم که در بیداری به چنین حقیقت تلخی مواجه شویم. یک رئیس جمهور، یک رهبر حزب، یک قوماندان اعلی اردو(ارتش)، صاف و ساده حقیقت را نمی گفت و در پی فریب ما بود . پذیرایی از سیوان در نصف شب با موتر مبدل، بدون محافظ و تشریفات معمول توسط یک رئیس جمهور، آیا ممکن بود؟ آیا این فرار بود یا خیانت؟ چه نامی میتوانستیم به آن بدهیم؟ گریز مخفیانه، مفتضحانه توأم با خدعه و نیرنگ به قیمت گول زدن و فریب دادن بهترین رفقای خویش. بدون سرنوشت رها کردن یک حزب، یک دولت و یک ملت. این همان شخصی نبود که می گفت وطن یا کفن؟ » 
اما فقیر محمد ودان عضو شورای مرکزی حزب وطن و ازهوادار نجیب الله عزیمت وی را در رفتن بسوی فرودگاه تکذیب می کند و از رفتن وی در آن شب به وزارت امنیت دولتی سخن می گوید. به ادعای ودان وقتی نجیب الله در مسیر راه به ممانعت نیروهای گارد ملی روبرو می شود تصمیم می گیرد تا به دفتر ملل متحد برود و انکشاف اوضاع را از آنجا تعقیب نماید. ودان می نویسد:
«محمد اسحاق توخی دستیار رئیس جمهور بعد از آن بنا بر هدایت تیلفونی رئیس جمهور از منزل خویش به دفتر سازمان ملل متحد آمده با او ملحق می شود. نجیب الله بعد از ورود به دفتر ملل متحد ذریعه تیلفون دفتر مذکور با نماینده خاص سر منشی سازمان ملل در امور افغانستان آقای بینن سیوان که در آن وقت در اسلام آباد بود تماس می گیرد. انکشاف جدید و مسئله پناهنده شدن خویش به دفتر نمایندگی سازمان ملل را برایش اطلاع میدهد. بینن سیوان به دوکتور نجیب الله اطمینان میدهد که ساعت یک بجه شب به میدان هوایی کابل خواهد رسید، مگر قوت های دوستم که کنترول میدان هوایی را بدست داشتند طیاره بینن سیوان را بعد از نشست محاصره نموده به او اجازه پایین شدن از طیاره را نمی دهند . » 
ولی فلیپ کاروین
Phillip Corwinمامور ارشد ملل متحد که در آن شب (26حمل 1371) با نجیب الله بود بر خلاف ادعای فقیر محمد ودان از رفتن نجیب الله بسوی فرودگاه غرض خروج از افغانستان صحبت می کند. کاروین می گوید که در آن شب من را "عونی بوتسالی "Avni Botsali معاون بینن سیوان باخود به اقامتگاه نجیب الله (قصر نمبر یک در محوطه ارگ کابل) برد و در آنجا با جنرال توخی رئیس دفتر وی بر سر بیانیه استعفای رئیس جمهور کار کردند . سپس با عونی، دان کویرکیDan Quirke کارمند اداری ملل متحد، "پیتربایر" Peter Beier افسر دنمارکی ملل متحد در سه موتر مربوط به دفتر ملل متحد با نجیب الله، برادرش، توخی که همه 9 نفر می شدند بسوی فرودگاه کابل رفتیم. وی می نویسد: 
بینن باطیاره ملل متحد در میدان هوایی نشسته و در داخل طیاره انتظار ما را می کشید . من فکر می کنم (میکردم) که باخود 15 نفر اعضای شورای بیطرف را آورده است. پلان اولی این بود که او آنها را در همین طیاره ایکه نجیب پرواز میکند با خود بکابل بیاورد. با این کار انتقال قدرت دست به دست صورت می گیرد. هنگامیکه به پوسته (محل بازرسی) آخری رسیدیم توقف داده شدیم. سربازان محافظ ما را اجازه عبور ندادند. نام شب را که با آن از چندین پوسته گذشتیم دفعتاً باطل شد... » 
در این تردیدی نبود که نجیب الله در آن شب (26 حمل1371برابربا 16اپریل1992) تصمیم به خروج از کابل گرفته بود تا هوا پیمای ملل متحد از فرودگاه خواجه رواش پرواز کند . اما نکته مورد پرسش این است که آیا نجیب الله توافق خود با ملل متحد را که در ازای استعفا، خروج محفوظ او از افغانستان تضمین شده بود با سایر رهبران حزب و حکومت و حتا با نزدیکترین افراد خود در میان گذاشته بود؟ و آیا او زمان این خروج را از قبل با رهبران حزبی و دولتی فیصله کرده بود؟ سازمان ملل چه زمانی را برای خروج نجیب الله از کابل مشخص کرده بود؟ قبل از انتقال قدرت یا پس از آن ؟ 
پاسخ پرسش های بالا را هوا داران و مخالفان حزبی نجیب الله و حتا مامورین ملل متحد بگونه ی متفاوت و متناقض ارائه کرده اند. بینن سیوان یک روز پس از پناهندگی دکتور نجیب الله به دفتر نمایندگی سازمان ملل (17 اپریل 1992) که در سفارت ترکیه در کابل صحبت میکرد گفت که در بین تمام گروپ ها توافق نظر وجود داشت تا نجیب الله استعفا داده و از کشور خارج شود، اما فلیپ کاروین اظهار میدارد که "جیانی پیکو"
Gianni Picco مسئول بخش افغانستان در دفترملل متحد در نیویارک مخالفت خود را به چنین طرحی ابراز داشته بود: «او (جیان یپیکو) در برابر تصمیم ملل متحد در بیرون کشیدن نجیب از کشور تا آن زمانیکه یک حکومت با اعتبار به عوض وی بوجود نیاید، مخالف بود. او می نویسد در اثنای یک کنوانسیون از بینن پرسیدم اگر نجیب از کابل خارج شود چه کسی به عوض او قدرت را در دست خواهد گرفت؟ پیکو ادعا می کند اگر بینن نجیب را از کشور بجای دیگر اعزام کرده نتواند "راه گریز ندارد". بینن خودش از این صحبت انکار می کند که گاهی اتفاق افتیده باشد. » 
در اعلامیه ی آمادگی رئیس جمهور به انتقال قدرت که در هژدهم مارچ از سوی نجیب الله در حضور بینن سیوان بیان شد از خروج وی قبل از تشکیل اداره انتقالی وتحویل دهی قدرت صحبت نشده بود. در مصوبات و اعلامیه های هیئات اجرایی شورای مرکزی حزب وطن، وزیران و جنرالان ارشد قوای مسلح، دادگاه عالی، سارنوالی (دادستان کل) و رهبران احزاب سیاسی که در حمایت از اعلامیه رئیس جمهور انتشار یافت نیز از خروج نجیب الله قبل از انتقال قدرت سخنی نبود. از سوی دیگر تمام اعضای رهبری جناح های مختلف حزب حاکم پس از پناهندگی نجیب الله به دفتر سازمان ملل نجیب الله را متهم کردند که او برنامه خروج خود را از آنها مخفی داشته بود. حتا سلیمان لایق از هواداران نجیب الله در شورای مرکزی حزب وطن یا همان دفتر سیاسی حزب دموکراتیک خلق که در آخرین اجلاس رهبران حزب پس از پناهندگی نجیب الله به دفتر نمایندگی سازمان ملل رهبری مؤقت حزب را در اجلاس بدوش گرفت، نجیب الله را متهم به ترک وطن بدون اطلاع حزب و رهبران دولت کرد. او در این اجلاس به بینن سیوان گفت: «چیزیکه شب گذشته حینیکه می خواستید او (نجیب الله)را از کشور به خارج انتقال دهید، اتفاق افتید تأسف آور بود. مخصوصاً که او توانست ملل متحد را شامل سازد. عملی را که نجیب الله انجام داد تا مانند یک دزد کشور را در نیمه شب ترک گوید، تأسف آور است. زیرا او نه با حزب و نه با دولت مشوره کرد . 
برخی ازاعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان هنوزحسرت آنرا بدل می پرورانند که چرا افغانستان پس ازفروپاشی شوروی به کیوبای فیدل کاسترو تبدیل نشد؟به باورآنها اگرحزب دچاراختلاف نمی شد واگر مقاومت دربرابرمجاهدین ادامه می یافت،حزب مذکورهمچنان درمسند اقتدار باقی می ماند.آیا چنین چیزی ممکن بود؟آیا افغانستان می توانست به یک کیوبای آسیایی پس ازفرویپاشی شوروی درحاکمیت حزب دموکراتیک خلق مبدل شود؟مولفه های این فروپاشی به کجا برمی گشت؟ضعف ها ومحدودیت های نجیب الله که حزب دموکراتیک خلق وحاکمیت حزب در دوران رهبری او درهم شکست چه بود؟و.........
جورج بوش رئیس جمهورپیشین ایالات متحده آمریکا بقرار معلوم درسالهای پایانی حاکمیت گرباچف وپس از فروپاشی اتحاد شوروی،برمسله تشدید جنگ برضد دولت افغانستان پافشاری نمی نمود.چنانچه مقارن با اوضاع آن لحظات سرنوشت ساز برای افغانستان،حل مسایل کمپوچیا و انگولا با حفظ رهبری قبلی کمونیستی آنها ضمنآبا توافق ایالات متحده،امکان پذیر گردید.امانجیب الله بیشرمانه فرار را برقرار دانست وبدون درایت سیاسی به ترک کشوراقدام کرد.
گرباچف درکتاب خاطرات خویش(ص 698)ضمن برسی نتایج مسافرت خویش بتاریخ 30 می 1990 به واشنگتن وملاقات با جورج بوش رئیس جمهورآمریکا درباره افغانستان چنین می نویسد:
جورج بوش اعلام داشت که ایالات متحده قصد ندارد که با ورق افغانی بازی نمایدوعلاقمند تاسیس یک رژیم بنیادگرا در افغانستان نیست که با اتحاد شوروی درخصومت باشد.
گرباچف با تفصیل بیشترمینویسدکه رهبران هردوکشورتوافق کردندتا انتخابات آزاد در افغانستان درتحت رهبری سازمان ملل انجام شود و یک دولت انتقالی با بنیاد وسیع ایجادگردد که تا انجام انتخابات اداره امور کشور را به عهده بگیرد.هردو کشوردرپی آغاز چنین دوره ای ازارسال سلاح وتجهیزات نظامی به هردو جانب درگیر(دولت افغانستان ومجاهدین)امتناع ورزند.
فردهالیدی در رساله ای تحت عنوان «افغانستان،اسلام گرائی واثرات جنگ سرد»دررابط به ناکامی نماینده ویژه سازمان ملل وبرخوردهای ناشیانه وی وهمچنان اشتباهات وشتابزدگیهای رهبرحزب وطن،شخص نجیب الله چنین می نویسد:
نجیب الله،آخرین ازمیان چهاررهبران حزب دموکراتیک خلق افغانستان است که دراثراعتماداشتباه آمیزدر روندمیانجیگری سازمان ملل متحد قدرت را واگذارنمود و کشور را به طرف بحران وجنگ های خانمان سوز سوق داد. 
موخذ:
1- یاداشتهای سیاسی ورویدادهای تاریخی.
نویسنده:سلطانعلی کشتمندیکی ازموسسین ح.د.خ.ا وعضوبیروی سیاسی ح.د.خ.ا وصدراعظم جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان.
2- صعود وسقوط نجیب الله دررهبری وحاکمیت حزب دموکراتیک خلق.
نویسنده:محمداکرام اندیشمند.
3- کودتا،حاکمیت،وفروپاشی.1357-1371 خورشیدی
محمداکرم اندیشمند.

 

 


اهدا به وحدت خواهان آزاده 
****************
سرودهٔ جالب وخواندنی 
از شاعر وطن محترم وکیل کوچی:
عاشق همسویی ام دوری مرا درکار نیست 
وحدت همفکری و همبستگی دشوار نیست
اولین گام اعتماد صدق و عزم راسخ است
دل اگر خواهد عمل را مشکل بسیار نیست
برگذشتن ازموانع خود اساس وحدت است
گر چنین باشد نیاز نقد یار از یار نیست
سالها در راه وحدت گامها برداشته شد 
عزم میخواهد وگرنه حیله ی درکار نیست
عشق میهن راه مردم آنقدر هم سهل نیست
هرکه نتواند درین راه حاجت اصرارنیست
صدق وعزم آهنین معیارهای وحدت است 
چونکه هرآزموده ی راحاجت تکرارنیست
مشکل وحدت یگانه بر گذشتن ازخود است
ورنه هیچ همفکرخوب ازیکدگربیزارنیست
اندرین برهه ، وطن ایثار میخواهد زما
عزم میباید که همچون راه بی آزار نیست
پا نهادن درمسیرعشق زخود بگذشتن است
زانکه راه پیچ وخم بی گژدم بی مارنیست
اندرین ره رمز پیروزی ما دروحدت است 
با تاسف طور لازم سعی در رفتار نیست
هر رفیقی در نظر گوید سرم قربان حزب 
درعمل کوحاصلی گردست بادل یارنیست
سالها شد جلسه وحدت به اهداف بزرگ 
لیک هنگام توافق ، پایه ی کردار نیست
هرکسی وحدت بخواهدیانخواهد ره یکیست
راه جبهه روشنست این حاجت زنهارنیست
بهر وحدت ، فاش میگویم ، نرنجد گردلی
هست دست دیگران یاعشق ماسرشارنیست
گر شود وحدت میان داد خواهان وطن 
بهر پیروزی ما جای شک و انکار نیست 
***
درین سروده های عالی ومملو از احساس، چندین کتاب وچند فصل تاریخ ونیم قرن تجربه وصد سال درس عبرت انگیز جا یافته است.
بویژه برای رفقای پرچمدار بسیار اموزنده است که به تعداد دوهزار وپنجصد تن از همسنگران شان توسط باند جلاد وآدمکش امین وامینی های خونخوار بیرحمانه به قتل رسیدند،به زندانها افگنده شدند ورهبران شان تبعید گردید.
حضرت پیغمبر اسلام گفته است که هرگاه کسی را از یک سوراخ دوبار مار بگزد،آنها از جمله امت من نیستند!!
از دو سال بدینسو به اثر شیطنت سلیمان لایق ونور احمد نور کوششهای در جریان است تا به عمر مکتب فقید ببرک کارمل ومیراث کبیر او پایان داده شده وحزب مردم تحت شرایط خاص وپذیرش شرطنامه های ذلتبار برای ادمخوران امینی تسلیم داده شود.
گزارشات از کابل میرساند که گروه خیانت کار نور احمد نور وتیم لایق، رهبری حزب مردم از جمله آقای راوش را سخت تحت فشار کشانیده اند ،تا با امتیاز دهی تاریخی ،برنامه انحلال حزب مردم را اغاز نماید .اندر کاران گویا وحدت ، پخته وگوگرد را یکجا نموده ومیخواهند تا به عمر سیاسی حزب مردم که کانون بهترین وطنخواهان است پایان دهند.
تاریخ شاهد است که بعد از رحلت جانگداز مرحوم بریالی ،نور احمد نور در راستای خیانت تاریخی اش با همدستی تیم مربوط البته تیم که کاذبانه تحت نام رفیق ببرک کارمل سنگر گرفته اند،حزب مردم را چندین بار لگد مال نمود ،پروسه وحدت با همرزمان تاریخی اش حزب متحد ملی را دگرگون ساخت وبشکل شگفت انگیز طور یک شبه با گروه امین تحت نام وحدت به توافق رسید!!!
همه رفقا شاهد است که نقش خرابکارانه نور احمد نور ،داوود رزمیار وتیم اختاپوت مربود اروپا، کنگره حزب مردم را به بحران گرفتار ساخت ،حزب را به دوشاخه تجزیه نمود وتا کنون تعدادی زیر چتر رفیق راووش وجمعی تحت رهبری رفیق شیرمحمد بزرگر در دو جزیره جدا فعالیت مینمایند، وتاکنون توسط تیم اختاپوت نور از وحدت مجدد دو جناح ممانعت شده است!!
حال واضحن پروسه تسلیمی حزب مردم در افغانستان در جریان است تیم سرخوان و دسیسه گر نور احمد نور مقیم در هالند وجرمنی با همه شیطنت بالای اصول وقواعد سازمانی وبر ناموی حزب گام گذاشته وبیرحمانه در صدد تجزیه وفروپاشی حزب مردم برامده اند.
گزارشات میرساند که طی چندین سال اخیر به اثر دسایس گروپ اختاپوتی نور احمد نور جمعی کثیری از هواداران مرحوم برک کارمل در اروپا به گونه از میدان مبارزه بیرون شده ومیدان برای اسب دوانی تیم اختاپوتی نور احمد نور وانحلال آخرین میراث پرچمی ها ومکتب سیاسی شان که متعهد به اندیشه های ترقیخواهانه است باز شده است.
گزارشات حاکیست که سایه شوم سلیمان لایق آنقدر بالای پروسه وحدت با باند امین جنایتکار در کابل سایه انداخته بود که قرار بود تا کنفرانس نامنهاد وحدت به سخنرانی سلیمان لایق آغاز شود.اما پرچمداران اصیل به پا خاستند ،اجازه ندادند تا این کنفرانس با نعره های این ابلیس تاریخ لکه دار گردد.
طبق گزارشات، طی دوسال اخیر گروه امین به اثبات رسانید که مردمان سالم وصادق نیستند وکماکان به دسیسه ادامه داده وحزب را فلج ساخته اند!!
با اینکه گروهک های خزیده نور ولایق در داخل حزب مردم سنگر گرفته اند،اما یقین دارم که صفوف رزمنده حزب به حیث حافظ وسپاهیان حزب شان به این گروه قسم خورده اجازه نخواهند داد تا دم چشم شان حزب شانرا به تابوت بگذارند؛
باور دارم که پرچمداران باردیگر در برابر آزمون سخت تاریخ قرار گرفته اند .آنها باید در همه جا بپاخیزند ونگذارند تا فرمانداران حزب شان وتیم اختاپوتی نور احمد نور دست به چنین معامله ننگین زده و روح شهدای حزب را در پولیگونهای پلچرخی ناآرام ساخته وجان حزب و زنده ها را باردیگر به خطر اندازند.
گفتنیست که جمع کثیری از باند امین باحلقات سیاه 
ار تجاعی از جمله حزب اسلامی گلبدین در افغانستان همدست گردیده وبه حیث مهره های ارتجاع سیاه در پروژه های ویرانگرانه سرگرم دسیسه میباشند!!

https://www.facebook.com/pendarbabak/videos/1816049028406582/

غلام مجدد سلیمان لایق کیست؟
"غلام مجدد سلیمان لایق" سابقا معاون اول شورای مرکزی حزب وطن در زمان داکتر نجیب الله و عضو دفتر سیاسی حزب دموکراتیک خلق در زمان ببرک کارمل، وزیر اقوام و قبایل، ریس آکادمی علوم و هم زمان آمر زون های شرق و جنوب شرق کشور بوده است. سلیمان لایق روابط پشت پرده با گروه های تمامیت خواه و حلقه قبیلوی در دو سوی سرحد دارد.
سلیمان لایق درسه دهه اخیر وارث و ادامه دهنده نظریات و اندیشه های برتری خواهانه قومی و قبیلوی " غلام محمد فرهاد رهبر سابق گروه قومی "افغان ملت" و "محمد گلخان مهمند" و طراح اندیشه کتاب "دوهمه سقوی" بوده و طرفدار سرکوب و محدودیت و به انزوا کشاندن اقوام غیر پشتون و تقسیم آنان کشوربه شهروندان درجه اول، دوم و سوم می باشد و درین هدف در هریک از نظام های حاکم قبیله غالب، آقای سلیمان لایق بصورت مستقیم شامل در حکومت و یا غیر محسوس و پشت پرده، بوسیله افراد طرفدارش در سیاست های نظام های قبیلوی سه دهه اخیر تاثیر داشته است. گرچه وی نویسنده اصلی کتاب دوهمه سقوی نمی باشد ولی اساس اندیشه و طرح نوشتن این کتاب توسط او مطرح و بوسیله پیروانش چاپ ونشر شد. او بدلیل اینکه انسان مرمو، فریبکار و سیاست بازیست که هیچ گاهی خود را علنا افشا نمی سازد، در زمان حکومت داکتر نجیب الله همین سیاست را پشت پرده دنبال می کرد و همه بد نامی گرایشات قبیله گرائی را به گردن داکتر نجیب الله گذاشت. لایق قصد داشت تا حوادث شمال را توسط داکتر نجیب الله اجرا کند و خود را مانند محمد گل مومند به صفت مسوول صفحات شمال مقرر کرده و بر اساس مشورت لایق به داکتر نجیب، "جمعه اسگ" و "رسول بی خدا"، برای سر کوب مردم شمال به شمال اعزام شده بودند که خوشبختانه به اهداف شان نرسیدند .
این چهره مرموز در دهه هشتاد میلادی ریاست قبایل سابق را به وزارت اقوام و قبایل و پشتو تولنه سابق را به آکادمی علوم ارتقا داد و خودش را نیز به صفت وزیر و رییس اکادمی علوم مقرر نمود. او بیشتر کارمندان عالیرتبه وزارت قبایل و ریاست اکادمی علوم را از میان تحصیل کردگان قبایل آزاد آن طرف مرز و و از ولایات سرحدی با پاکستان از بین قبایل این طرف سرحد اکمال و مقرر نمود و بدین ترتیب وزارت قبایل و اکادمی علوم را به مرکزمتعصب ترین افراد قبیله گرا و برتری خواه مبدل نموده بود.
سلیمان لایق پیش از آن و بعد بويژه در دهه هشتاد میلادی رابطه بسیار نزدیک با خوانین دو سره قبایل سرحدی از جمله "خان عبدالغفار خان"، خان ولی خان، نسیم ولی ، اجمل ختگ، صمد خان اچگزی و دیگر خانان قبایل آن طرف سرحد برقرار کرده بود و برای نزدیکی بیشتر با آنان دخترش را خانم صوفی جمعه خان، استاد دانشگاه پشاور و منشی خاص اجمل ختگ ودر دهه هشتاد میلادی، مامور عالیرتبه وزارت خارجه افغانستان ساخت. به این ترتیب بود که صوفی جمعه داماد لایق شد و روابط بسیار محرمانه و گرم میان او و خوانین قبایل پاکستانی بوسیله صوفی جمعه بر قرار گردید. جالب این است تعداد زیادی از تحصیل کردگان پشتون تبار قبایل آزاد از پاکستان بحیث مامورین عالیرتبه ملکی و نظامی هنوز هم با وجود داشتن تابعیت پاکستانی در عالی ترین مقامات کشوری و لشکری در افغانستان مصروف کاراند و بیشتر آنان چهره های مشهور و شناخته شده می باشند که درین باره آقای لایق و همکارانش سهم مهم را ایفا کرده اند.
این چهره مرموز و پشت پرده یعنی سلیمان لایق، بعد از سقوط حکومت داکترنجیب همراه با خانواده اش مدت بیش از سه سال را نزد خان عبدالولی خان سپری کرد. پس از آن به آلمان پناهنده شد .لایق در ایام مهاجرت در آلمان رابطه تنگاتنگ را پس از سقوط حکومت طالبان با صبغت الله مجددی که شوهر خواهر لایق می شود، بر قرار نمود و پس بعد از چندین سفر به کابل در ضمن ملاقات های محرمانه با کرزی توانست، توجه او را به خود جلب کرد. او برای نزدیکی با کرزی از همان مامورین عالیرتبه پشتون تبار که قبلا در آکادمی علوم و وزارت اقوام وقبایل بودند استفاده کرده تا این که زمینه نصب خود را به صفت مشاور دفتر یوناما در کابل و مشاور وزارت معارف کشور فراهم نمود.
چهره های قبیله سالاری که برای نفوذ لایق در دستگاه کرزی او را کمک کردند، این ها می باشند:
1- "
زلمی هیوادمل" سابق کارمند پشتو تولنه و رییس تحریرات لایق در آکادمی علوم و بعد از ایجاد دولت انتقالی تا اکنون مشاور ارشد حامد کرزی در امور فرهنگی است.
2- "
سرور ماموند" رییس سابق نشرات وزارت اقوام وقبایل و کارمند عالیرتبه وزارت خارجه افغانستان که بعد ازسقوط طالبان در دفتر یو نا ما در کابل بحیث مشاور ارشد و آدم باصلاحیت کار می کند و در تقرر لایق به عنوان مشاور دردفتر یوناما نقش مهم داشته است . وی از قوم ماموند پاکستان است.
3- "
عبدالرشید وزیری" معین سابق وزارت اقوام و قبایل و مسوول تفتیش شورای مرکزی حزب وطن که پس از ایجاد دولت انتقالی تا هنوز مشاور وزارت قبایل و سرحدات و مشاور آکادمی علوم کنونی می باشد. وی از قوم وزیری پاکستان است.
4- "
صدیق پتمن" مامور عالیرتبه سابق پشتو تولنه و آکادمی علوم و بعد از تشکیل دولت انتقالی تا اکنون معین وزارت معارف است.
4- "
کبیر رنجبر" معاون سابق لایق در آکادمی علوم و فعلا وکیل پارلمان و ریس حزب دموکرات افغانستان می باشد.
5- "
عبدالرحمان هوتک" رئیس سابق نشرات وزارت اقوام وقبایل و فعلا مسوول اداره ای بنام حقوق بشر که در پاکستان قبلا ایجاد کرده است می باشد .
و افراد دیگر..........
سلیمان لایق برای تحقق و جامعیت بخشیدن به نظریات قوم گرایانه وبرتری خواهانه قبیلوی خود در شرایط کنونی نیز تلاش دارد با استفاده از پست کنونی اش در دفتر یوناما در کابل و پست مشاوریت در وزارت معارف و با استفاده از نفوذ مجددی شوهر خواهر و دیگر افرادی که در بالا نامبرده شد برای تک قومی سازی کابینه و دیگر ارگانهای دولتی و حضور سمبلیک اقوام غیر پشتون در ترکیب ارگانهای رهبری کننده دولت ، از بنیاد به نفع قبیله غالب و انحصار گرا، تسجیل و اقداماتی را توسط کرزی درین موارد انجام دهد.
لایق در دهه هشتاد میلادی ، زیر نام ملیشه های قومی چندین قطعه ملیشه ای قومی را در چارچوب لوا ها، غند ها وکندک ها در یازده ولایت سرحدی با پاکستان متشکل از قبایل طرف افغانی و قبایل طرف پاکستانی ایجاد کرده و این ملیشه های قومی را با تسلیحات خفیفه و ثقیله ساخت شوروی سابق تجهیز نمود و میلیاردها افغانی معاش نیز به آنان معاش پرداخت می کرد. بیشتر این ملیشه ها بعد از مدت کوتاهی همراه با تسلیحات و پول فراوان به آن طرف سرحد به پاکستان فراری می شدند و تا سقوط حکومت داکتر نجیب، وضعیت بدین گونه ادامه داشته است . لایق درآن زمان نیز رهبری دولت را زیر عنوان مذاکره با حکمتیار و دیگر تنظیم های اسلامی مقیم پاکستان فریب می داد و در بیشتر ملاقات ها و مذاکرات با گروه های اسلامی مخالف دولت وقت نقش عمده و اساس را به عهده داشته است .
داکتر نجیب الله، لایق را استاد خود خطاب می کرد و طبق مشوره و گفته های او عمل می نمود. به گونه ای که در سال های اخیر گرایشات قبیلوی و تعصب علیه اقوام دیگر بالای داکتر نجیب غلبه نموده و در برابر اقوام صفحات شمال کشور حرکت نا سنجیده شده ای را انجام داد و منجر به سقوط حکومتش گردید . سلیمان لایق در حال حاضر نیز در کنار کرزی و جامعه جهانی قرار گرفته و مصروف همان نقشه های فتنه گرانه جهت انحصار طلبی قوم گرایانه علیه اقوام دیگر کشوربوده و تلاش دارد تا دیگر اقوام غیر پشتون را از حاکمیت کاملا براند. چنانچه که در ساختار جدید کابینه انحصاری کنونی کرزی بخوبی مشاهده می گردد که در حقیقت اقوام غیر پشتون از قدرت رانده شده اند . طرح مذاکره با طالبان هم مانند دوران حکومت داکتر نجیب است و تطبیق پلان اربکی سازی نیز مانند ملیشه سازی آن زمان را بیاد همه می آورد که چگونه آقای لایق اکنون نیز می خواهد قبایل را دوباره مانند گذشته با تسلیحات قوای ناتو تجهیز نماید.
سلیمان لایق با کار مشترک و نزدیک با همراهی نوراحمد نور سابق عضو دفتر سیاسی و منشی کمیته مرکزی حزب- د- خلق- الف- و عضو هیات اجرائیه شورای مرکزی حزب وطن و سفیر افغانستان در امریکا طی سال های اخیر تلاش دارند، جناح ها وجزایر جدا شده احزاب چپ پشتون تبار را زیر نام چندین سازمان سیاسی در داخل وبیرون کشور انسجام مجدد داده و همه این گروه های چپ را در خدمت کرزی قرار دهند . تا کنون این دو تن به این کار خویش موفقانه عمل کرده اند که نمونه آن جدا نمودن حزب متحد ملی علومی از جبهه ملی و یکجا شدن آن با نهضت فراگیر را می توان تذکر داد. بدین ترتیب این دوموفق خواهند شد تا اعضای غیر پشتون در ین دو جناح را ازین دو سازمان تصفیه نمایند. درین اواخر برگزاری نشست های مشترک میان گروه ها و جناح های مختلف احزاب چپ سابق و بخصوص جناح های جدا شده حزب دموکراتیک خلق به تشویق این دوتن در آلمان برگزار گردید که خود نمایندگی از تحرک سیاسی لایق و نور در خارج از کشور می کند.
مأخذ:کابل پرس

 

 

مطالب تانرا میتوانید به ایمل ادرس

ذیل ارسال بدارید

Email :

aqiqat1@hotmail.com

 


 

 
baztabehaqiqat.jimdo.com